آموزش مهارتهای زندگی«بوتوین و تورتو»(۱۹۸۸) که برجمعیتهای مادی اعتبار یابی شده است، مبتنی بر رویکرد تأثیرات اجتماعی(نفوذ و فشار اجتماعی) و تئوری یادگیری اجتماعی است و مدلی در زمینه پیشگیری میباشد.«بوتوین» و همکارانش چندین مطالعه در رابطه با نتایج برنامه آموزش مهارتهای زندگی انجام دادهاند و به نتایج مثبتی در این زمینه دست یافتهاند.(کرس و الیاس،۱۹۹۳)
اجزاء مهارتهای زندگی شامل مهارتهای خود مدیریتی و مهارتهای اجتماعی میباشد. مهارتهای خود مدیریتی فردی شامل توانایی تصمیمگیری و حل مسأله، آگاهی از تأثیرات اجتماعی و مقاومت در برابر آن، مقابله با اضطراب، خشم و ناکامی، تعیین هدف، خودرهبری و خودتقویتدهی میباشد. مهارتهای اجتماعی نیز بخشی دیگر از مهارتهای زندگی است که شامل برقراری ارتباط اجتماعی، مهارتهای جرأتمندی کلامی و غیرکلامی، احترام گذاشتن و افزایش شایستگی دانشآموزان میباشد.(بوتوین و کانتور، ۲۰۰۰)
پروژه آموزش مهارتهای زندگی یکی از برنامه های روانی«سازمان بهداشت جهانی» (WHO) برای نسل نوجوان در مدارس میباشد. این برنامه ها که در سطح محلی و بینالمللی در جهان انجام میپذیرد شامل رشد و گسترش آموزش مهارتهایی در زمینه زندگی شامل مهارتهای ارتباطی، تصمیمگیری، تفکر انتقادی، همدلی و مقابله با استرس میباشد. آموزش مهارتهای زندگی در جهت افزایش بهداشت روانی در مدارس طرحریزی میشود. این برنامه آموزش به کودکان و نوجوانان کمک میکند تا مهارتهای مورد نیاز در برخورد با نیازها و چالشهای زندگی جدید را کسب کنند. این مهارتها، آن ها را در مقابل استرسها و فشارهای زندگی که ممکن است سلامتی آن ها را در معرض خطر قرار دهد، محافظت میکند.«سازمان بهداشت جهانی» اولین گزارش خود را از خدمات بهداشتی مربوط به مدرسه در سال ۱۹۵۰ گزارش نمود. چندین دهه، بعد، اولین داده های معنادار از برنامه آموزش مهارتهای زندگی مطرح گردید که به اهمیت نقش مدارس در کمک به کودکان و نوجوانان درکسب مهارتهای زندگی جهت تأمین و افزایش سطح سلامت روانی اشاره شد.(سازمان بهداشت جهانی،۱۹۹۷)
۲-۶ اهمیت مهارتهای زندگی در سلامت روان
رشد انسان در زمینههای روانی، اجتماعی، جسمانی، جنسی، شغلی، شناختی، ایگو«خود»، اخلاقی و عاطفی صورت میگیرد. هریک از زمینهها نیازمند مهارت توانایی میباشد. در واقع میتوان گفت که تکامل مراحل رشدی وابسته به مهارت و برتری در مهارتهای زندگی است. زمانی که افراد مهارتهای زندگی اساسی را کسب نمایند در عملکرد بهینه خود پیشرفت میکنند. آموزش مهارتهای زندگی نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا میکند و البته زمانی که در یک مقطع رشدی مناسبی ارائه شود نقش برجستهتری خواهد داشت. به طور یقین میتوان گفت که بسیاری از نوروزها و سایکوزها ناشی از نقص در رشد مهارتهای زندگی اساسی است. در واقع آموزش مهارتهای زندگی نقش درمانی دارد.(گیتنز،گازدا، دارن،۱۹۹۶)
آموزش مهارتهای زندگی با ارتقاء بهداشت روانی و آمادگی رفتاری، فرد را به رفتاری سالم و اجتماعی مجهز میکند. مفهوم آمادگی به سه عامل بستگی دارد:
۱- تواناییهای روانی- اجتماعی فرد که با یادگیری و تمرین مهارت های زندگی ایجاد می شود.
۲- احساس کفایت و کارآمدی فرد در زمینه مهارتهای زندگی
۳- قصد و تمایل فرد به اجرای مهارتها، فرض بر این است که برای دست یافتن به رفتارهای سالم بهداشتی و پیشگیری، در درجه اول باید بر سلامت روانی و آمادگی رفتاری فرد اثر گذاشت.
به این منظور، برنامه آموزش مهارتهای زندگی باید به صورت مداخله درازمدت انجام شود. مداخلههای کوتاهمدت مثلاً مداخلههای چند هفتهای، آثار کوتاهمدت بر بهداشت روانی دارد. مداخلههای کمی طولانیتر، مثلاً مداخلههای چند ماهه، بر سلامت روان، مهارتها و تمایلات رفتاری، احساس خودکارآمدی و کفایت، اثر میگذارند. تنها از مداخلههای طولانی مدت یعنی مداخلههایی که چند سال به طول می انجامد، انتظار میرود که سلامت روان را بهبود بخشند و برآمدگی رفتاری اثر گذارند و در نتیجه تغییراتی در رفتارهای سالم و رفتارهای اجتماعی ایجاد نمایند.(سازمان بهداشت جهانی، ۱۳۷۷)
افراد دارای سلامت روان چندین ویژگی دارند که عبارتند از :
۱- پذیرش خود و دوست داشتن خویش: این ویژگی در برگیرنده دو مفهوم خود پنداره(تصوری که فرد از خودش دارد) و عزت نفس(پذیرش و قبول خود) میباشد.
چنانچه این دو مفهوم همراه با هم باشند، تکمیل کننده اولین بخش از سلامت روانی(پذیرش و دوست داشتن خود) هستند.
۲- برقراری روابط با دیگران: زمانی که فرد خودپنداره و عزتنفس مثبتی داشته باشد و خود را بپذیرد و دوست داشته باشد آنگاه به خوبی خواهد توانست با دیگران ارتباط مناسب برقرار کند.
۳- مقابله با نیازهای زندگی: مقابله با نیازها و احتیاجات زندگی و کنترل الزامات و چالشهای زندگی بخشی از سلامت روانی است. این الزامات از جانب والدین، خانواده، دوستان، مدرسه، فعالیتها، مشاغل و غیره میباشد. نکته اساسی در این زمینه موضوع مدیریتی استرس میباشد. زمانی که افراد تحت استرس هستند، باید مهارتهای مقابلهای لازم را داشته باشند تا بدین وسیله بتوانند، اثرات استرس بر جسم و روان را کاهش دهند. چنانچه استرس مدیریت شود(کاهش یابد و کنترل شود) و مهارتهای مقابلهای مؤثر موجود باشد، فرد بهتر قادر خواهد بود تا با نیازها و چالشهای زندگی مقالبه نماید.
۴- بروز مناسب هیجانات: افراد باید بتوانند هیجانات خود را شناسایی کنند و آن احساسات را به طور مناسب بروز دهند، در غیر این صورت، سلامت روانی خود فرد و همچنین دیگران در معرض آسیب قرار خواهد گرفت.(وایت، ۲۰۰۱)
همان گونه که«بروکز» اشاره کردهاست، رویکرد مهارتهای زندگی یک چهارچوب سازمانیافتهای را برای مراکز مشاوره و بهداشت روانی فراهم میکند و یک عنصر آموزشی کلیدی و مهم برای مدارس ابتدایی و دبیرستان میباشد. بنابرین رویکرد مهارتهی زندگی برای بسیاری از موقعیتها و موضوعات متنوع و گوناگون کاربرد علمی دارد. به طوری که مجموعه وسیعی از تحقیقات و پیشینه تئوریکی و نظری از اثربخشی و کاربرد پذیری رویکرد مهارتهای زندگی جهت مداخلات مشاورهای بهداشت روانی حمایت میکنند.(بروک،۱۹۸۴)