در این مدل مدیریت دانش شامل فرآیندهای کسب و خلق دانش، طبقه بندی و ذخیره سازی دانش، انتقال و تسهیم دانش و استفاده از دانش میباشد.
توانایی تولید و کسب دانش و اشاعه ی آن در سراسر سازمان به عنوان قابلیت استراتژیک اصلی سازمان برای کسب مزیت رقابتی پایدار شناخته می شود. تولید دانش که در کانون توجه مدیریت دانش قرار گرفته است، شامل همه ی فعالیت هایی است که به خلق ایده های جدید و نو کمک میکند. این فرایند میتواند به عنوان یک تولید آگاهانه و هدفمند دانش تحت فعالیت های خاصی تعریف شود. دانش زمانی معنا مییابد که دسته بندی شده و در قالب مناسبی ذخیره شود. در این صورت میتواند توسط فردی مناسب، در زمان مناسب و به طریق مناسبی مورد استفاده قرار بگیرد. بنابرین یکی از فرآیندهای اصلی مدیریت دانش دسته بندی آن مطابق با اهداف و ترجیحات سازمانی میباشد. انتقال دانش و مزایای تسهیم آن در سراسر سازمان، یکی دیگر از موضوعاتی است که توجه محققان زیادی را به خود جلب کردهاست. بنابرین یکی از مهم ترین موضوعات در مدیریت دانش، توزیع دانش در سراسر مرز های سازمان میباشد، و سازمانهایی که به صورت اصولی دانش خود را تسهیم میکنند، به برتری دست خواهند یافت. یکی از مهم ترین اهداف مدیریت دانش، ایجاد ارزش از منابع دانشی سازمان میباشد. به صورتی که دانش موجود در سازمان به زمینههای عملی و کاربردی تغییر ماهیت دهد. بنابرین فعالیت های مدیریت دانش باید منجر به تغییر در عملکردها شود و ایده ها، فرآیندها و خط مشی های جدید را توسعه دهد. پس می توان نتیجه گرفت، که موفقیت در اجرای نظام مدیریت دانش در سازمان بیش از همه تابع چگونگی استفاده ی مؤثر و کارا از دانش خواهد بود. (زعیم و تاتگلو، ۲۰۰۷).
۲-۱-۷-۲- مدل هی سیگ
مدل هیسیگ ( ۲۰۰۰ ) از چهار فرایند زیر تشکیل شده است:
• خلق کن: این امر به توانایی یادگیری و ارتباط بر می گرد د. توسعه این قابلیت، تجربه تسهیم دانش،ایجاد ارتباط بین ایده ها و ساختن ارتباط های متقاطع با دیگر موضوعات، از این اهمیت کلیدی برخوردار است.
• ذخیره کن: به عنوان دومین عنصر مورد نیاز مدیریت دانش است که از طریق آ ن، قابلیت ذخیره سازمان یافته ای که امکان جستجوی سریع اطلاعات، دسترسی به اطلاعات برای کارمندان دیگر و تسهیم مؤثر دانش فراهم میشود، به وجود میآید.در این سامانه باید،دانش های لازم به آسانی برای استفاده همگان ذخیره شود.
• نشرکن: این فرایند به توسعه یک روح جمعی که در آم افراد به عنوان همکاران در جهت دنبال کردن اهداف مشترک، احساس پیوستگی به هم داشته و در فعالیتهایشان به یکدیگر وابسته اند، کمک میکند.
• به کار ببر: چهارمین فرایند، از این ایده آغاز می شود که ایجاد دانش، بیشتر توسط کاربرد عینی دانش جدید میسر اس ت،این عنصر،دایره فرایند مرکزی مدیریت دانش متحد را تکمیل میکند. .(احمدی و صالحی، ۱۳۸۹،۱۱۲-۱۱۱)
۲-۱-۷-۳- مدل بکمن (۱۹۹۹)
بکمن (۱۹۹۹) هشت مرحله زیر را برای فرایند مدیریت دانش پیشنهاد داده است:
۱٫شناسایی کردن : تعیین شایستگی های درونی و منابع استراتژیک؛
۲٫تسخیر کردن : رسمی کردن دانش موجود؛
۳٫انتخاب کردن: تعیین دانش های مرتبط و حذف دانش های ناسازگار؛
۴٫ذخیره کردن : معرفی حافظه ای یکپارچه؛
۵٫تسهیم کردن : توزیع دانش برای استفاده کنندگان؛
۶٫به کار بردن : باز یافتن و استفاده از دانش در تصمیم گیری ها و حل مسائل؛
۷٫ایجاد کردن : تولید دانش جدید در حین تحقیقات؛
۸٫تجارت کردن : فروش و معامله، توسعه و عرضه ی جدید در بازار در قالب محصولات و خدمات.(احمدی و صالحی،۱۳۸۹،۱۱۳)
۲-۱-۷-۴- مدل بکوویتز و ویلیامز
بکوویتز و ویلیامز(۱۹۹۹)، هفت مرحله زیر را برای فرایند مدیریت دانش پیشنهاد داده است:
-
- به دست آوردن دانش: استفاده از ابزار های مختلف جهت دستیابی به دانش، کتابخانه و بخش اسناد نمونه هایی از این ابزار هستند.
-
- به کار بردن دانش: استفاده از دانش به دست امده در صورت مفید و مناسب بودن.
-
- یادگیری: درس گرفتن و آموختن از تجربیات به دست آمده
-
- تسهیم و مبادله دانش: انتقال و رد و بدل شدن دانش اعضای سازمان بین یکدیگر، تا فرهنگ” تسهیم دانش قدرت است” جایگزین ” دانش قدرت است” شود.
-
- ارزیابی دانش: مورد سنجش قرار دادن وضعیت دانش و دارایی های دانشی سازمان.
-
- ایجاد و تثبیت دانش: توانایی سازنان در به وجود آوردن و تولید دانش و همچنین تثبیت و حفاظت آن در سازمان
- استفاده بهینه از دانش: استفاده کامل و بهینه سازمان از دانش موجود در زمانی که فرصت و موقعیت جدیدی برای سازمان به وجود میآید، قبل از اینکه از منابع برون سازمانی استفاده شود.(مقیمی، رمضان، ۱۳۹۲،۴۰)
۲-۱-۷-۵- مدل نوناکو و تاکوچی
محققان مدیریت ژاپنی نوناکا و تاکوچی تأثیر بسیاری بر مباحث مدیریت دانش داشته اند.مفهوم دانش پنهان و دانش آشکار توسط نوناکا برای طرح ریزی نظریه یادگیری سازمانی طبقه بندی شده است.در این تقسیم بندی،با توجه به هم گرایی بین شکل های پنهان و آشکار دانش،آنان الگویی را پایه گذاری کردهاند که به نام خودشان معروف شده است.این الگو برخلاف الگوهای پیشین،تمرکز خود را بر دو نوع دانش آشکار و پنهان مبذول داشته و به نحوه ی تبدیل آن ها به یک دیگر و چگونگی ایجاد آن در تمامی سطوح سازمانی(سطح فردی-گروهی و سازمانی)توجه دارد.در این الگوی پویا،نحوه استفاده و تبدیل این دو دانش و چگونگی مدیریت آن در این زمینه،به صورت حرکت مارپیچی(حلزونی)فرض شده است. هم چنین در تفکر یاد شده، فرض بر این است تنها افراد به وجود آورنده دانش هستند، بنابرین فرایند تولید دانش سازمانی باید به عنوان فرایند مستمری باشد که در آن،دانش ایجاد شده توسط افراد به طور سازمان دهی شده ای،تقویت و هدایت شود.بر پایه الگوی نوناکا و تاکوچی مراحل زیر باید برای انتقال(تبدیل)این دو نوع از دانش،در سطوح گوناگون سازمان انجام شوند: (احمدی و صالحی،۱۳۸۹،۱۱۷-۱۱۶)
-
- اجتماعی کردن(پنهان به پنهان):انتقال دانش نامشهود یک فرد به فرد دیگر.
-
- برونی سازی (پنهان به آشکار):تبدیل دانش نامشهود به دانش مشهود.در این حالت،فرد میتواند دانش خود را در قالب مطالب منظم(سیمینار،کارگاه آموزشی)به دیگران ادامهئ دهد.گفتگوی میان اعضای یک گروه در پاسخ به پرسش ها یا برداشت از رخدادها،از جمله فعالیت های معمولی هستند که این نوع تبدیل در آن ها رخ میدهد.
-
- ترکیب(آشکار به آشکار):در این مرحله،حرکت از دانش آشکارفردی به سمت دانش آشکار گروهی و ذخیره سازی آن انجام می شود و با توجه به استفاده از دانش موجود،امکان حل مسائل از طریق گروه فراهم شده،به دنبال آن دانش توسعه مییابد.
- درونی سازی(آشکار به پنهان):در این مرحله،دانش آشکار به دست آمده در سازمان،نهادینه می شود.هم چنین گذراندن این مرحله برای افراد،آفرینش دانش ضمنی جدید شخصی را نیز در پی دارد(کسب دانش پنهان جدید از دانش آشکارموجود) (احمدی و صالحی،۱۳۸۹،۱۱۸-۱۱۶).
۲-۱-۸- مدل فرایندهای مدیریت دانش در تحقیق حاضر
در این تحقیق برای انتخاب ابعاد مربوط به فرایندهای مدیریت دانش از مدل بوکوتیز و ویلیامز استفاده شده است. این مدل دارای هفت مرحله میباشد.
“