-فلسفه و مبانی زیانهای جمعی
در محافل حقوق بشری بینالمللی، دیپلماتها از حقهای نسل «اول»، «دوم» و «سوم» سخن میگویند. حقهای نسل اول همان آزادیهای سنتی و امتیازات شهروندیاند؛ مانند تساهل دینی، آزادی از دستگیری دلبخواهی، آزادی بیان، حق رأی و مانند آنها. حقهای نسل دوم ادعاهای اجتماعی اقتصادی هستند؛ مانند حق بر آموزش، مسکن، مراقبتهای بهداشتی، اشتغال و سطح مناسب زندگی. اگر چه پنداشته می شود حقهای نسل دوم ادعاهای بنیادیتری هستند که موجب پیدایش دولت مداخلهجو[1] میشوند، آنها از لحاظ محتوا اساساً حقهایی فردی هستند. بدین معنا که رفاه مادی هر مرد، زن یا فرزند باید با آن حقها تضمین شود. در مقابل، حقهای نسل سوم با اجتماعات یا کلیت مردم، و نه فرد فرد اشخاص، سروکار دارند. آنها حق بر زیان اقلیت، حق ملی بر حاکمیت بر سرنوشت و حق بر منافع پراکندهای چون صلح، سلامت محیط زیست و توسعه اقتصادی را در بر میگیرند.
به رغم آنکه آرمانهای یادشده همگی قابل تحسیناند، اما ادعاهای نسل دوم و سوم بسیار اختلافیاند. بسیاری از نظریهپردازان بر اساس دلایل ماهوی فلسفی (اگر نه بر اساس دلایل تحلیل مفهومی) معتقدند که ادعاهای جدید به جریان حاکم حق لطمه میزنند. آن ادعاها از سوءاستفاده برخی ایدئولوژیگراها از مفهوم حق، که به مبنای آزادیخواهانه حق چندان اعتقادی ندارند، برمیخیزند.
به هرحال، درک مبانی زیانهای جمعی و فلسفه آن، نیازمند درک و دریافت مفهوم حق و نسل های آن در حقوق معاصر است. بنابراین، در ادامه به این بحث پرداخته می شود.
بند اول-مفهوم معاصر حق
در نیمه دوم قرن بیستم پس از فراز و فرودهای فراوان در نهایت حقوق طبیعی انسان به عنوان منبع الهامبخشی برای حقوق بشر عصر حاضر پذیرفته شد و در این مسیر حقهای مختلفی از جمله حق بر محیطزیست سالم در قالب نسلهای حقوق بشری شکل گرفت. اگر چه نسل بعدی حقها توانسته است فهم حقوق بشر را آسان نماید. علاوه بر این، نسلبندی حق ها نشاندهنده ماهیت پویایی حقوق بشر است[2]. در ادامه به بیان سه نسل حق خواهیم پرداخت.
الف-نسل اول حقها
منشاء پیدایش تفکر این نسل دغدغههای حقوق مدرنیزه از یک طرف و تجربههای تلخ قرون وسطایی با قرن جدید در مداخله بی حد و حصر و تجاوز دولتها به حقوق افراد بود.
در این نسل فرض بر این است که این افراد انسان هایی هستند که جامعه را تشکیل میدهند و اگر افراد انسانی را از جامعه بیرون بکشیم واژه جامعه بیمعنا است. تفکر نسل اول ریشه در مفهوم حقوق فردی و آزادی عمومی دارد. حقوق این نسل همان مجموعه حقوق مدنی و سیاسی را تشکیل میدهد. از مهمترین این حقها میتوان از آزادی حق حیات، حق بر امنیت فردی، منع شکنجه، آزادی بیان، رفتوآمد، انتخاب محل سکونت، دسترسی به اطلاعات، آزادی اندیشه و آزادی مذهب را نام برد.
خاستگاه حقوق نسل اول بها دادن به فرد تا حد آستانه در مقابل قدرت تعدیل یافته سیاسی و عدم مداخله دولت است. فردی که حقوق اولیه خویش را به هیچ قیمتی قابل معامله با دولت نمیداند. شخصیت انسانی و حمایت از موجودیت، آزادی و منافع وی از اهمیت والایی برخوردار است. این حقوق در اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه رخنه کرد و باعث ترویج لیبرالیسم گردید. مهمترین ویژگی این حقوق تأکید بر حقوق فردی است. تا حدی که این حساسیت باعث شده که در هیچ کدام از مواد اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه نشان و اشارهای به گروه، جمع و مؤسسه و سندیکا نشده، حقوقی که در این اعلامیه مورد تأکید است حقوق آزادیهای فردی است. حقوقی که اساساً از دولت میخواست تا از مداخله در قلمرو شخصی و حقوقی افراد اجتناب ورزد[3].
[1] - Interventionist
[2] - سیدمحمد، هاشمی، حقوق بشر و آزادیهای اساسی، نشر میزان، چاپ دوم، 1390، صص 83-53
[3] - رها، زهادی، مهدی، ذاکریان، مفاهیم کلیدی حقوق بشر بینالملل، نشر میزان، چاپ اول، 1383، ص226