تعریف توانمندسازی و مفاهیم آن
بهطورکلّی در تعریف توانمندسازی، مطالب زیادی مطرح گردیده است. واژه Empower در فرهنگ فشرده آکسفورد «قدرتمند شدن»، «مجوّز دادن»، «ارائه قدرت» و «توانا شدن» معنی شده است.
بلانچارد (1379)، آماده ساختن شرایط، جهت عرضه بهترین منابع فکری در هر زمینه از عملکرد سازمان را به توانمندسازی مربوط میداند، به گمان وی، هدف از توانمندسازی این است که ذیصلاحترین کارکنان بیشترین نفوذ را با مناسبترین شیوهها اعمال میکنند.
تواناسازی همچنین تشویق افراد به مشارکت بیشتر در اتّخاذ تصمیمهایی که بر فعّالیتهای آنان تأثیرگذار است، تعریف میشود. از این طریق میتوانیم فرصتهایی را برای افراد فراهم آوریم تا نشان دهند که میتوانند ایدههای خوبی آفریده و به آن جامعه عمل بپوشانند (اسمیت، 2000، ص 1).
در مجموع میتوان گفت، توانمندسازی ضمن تغییر در نحوه نگرش افراد و قضاوت آنها در رابطه با مسایل مختلف فردی و سازمانی، باعث بوجود آمدن این باور در آنها میشود که آزادی و اختیار، منابع مطمئنی برای توانا شدن است. از این رو، وقتی گروهی از افراد در سازمان توانمند میشوند،روابط آنها با صاحبان قدرت تغییر میکند و در اهداف مشترکشان سهیم خواهند شد. افراد توانمند شده در ارتباطات خود با دیگران و صاحبان قدرت مانند شرکتها و دولت تغییر ایجاد میکنند، این افراد در کسب و کار و تجارت نیز در روابط خود با دیگر همکاران تغییر ایجاد خواهند کرد (عبدالهزاده، 1389).
توانمندسازی فرایند توسعه است. باعث افزایش توان کارکنان برای حل مشکل و ارتقای بینش سیاسی و اجتماعی کارکنان شده و آنان قادرند عوامل محیطی را شناسایی و تحت کنترل بگیرند.
- توانمندسازی اعطای اختیار تصمیمگیری به کارکنان بهمنظور افزایش کارایی آنان و ایفای نقش مفید در سازمان است (آهنگری، 1389).
2-3 تعریف مشتریگرایی
یک سازمان دارای طبقهبندیهای اداری، چارتهای سازمانی، قسمتهای مختلف و اهداف و خطیمشیها، دستورالعملها و بسیاری موارد دیگر است که مسلّماً برای مشتریان، بزرگی سازمان و قسمتهای مختلف آن اهمیّت ندارد بلکه میخواهند کسی مشکلاتشان را حل نماید. سازمان مشتریگرا سازمانی است که هدف آن پیش گرفتن درخواستهای مشتریان در مسائلی که بیشترین ارزش را برای آنها داراست،میباشد و رضایت مشتری را سرمایه خود و ضامن برگشت سرمایه سازمان میدانند. ارائه خدمات به مشتری همواره سرلوحه تفکّرات و برنامهریزیهای سازمان میباشد و در زندگی و مشکلات موجود برای کسانیکه مسئول راضی نگهداشتن مشتری هستند تغییر و بهبود حاصل می کند. ملاک واقعی ارزش یک شرکت از نظر جامعه و صاحبان آن رضایت مشتری است و بدون این هیچ کسب و کاری نمیتواند ادامه حیات داده و ایجاد شغل نموده و یا زندگی کسانی را که در آن کارکرده و به مردم خدمت ارائه میدهند، تأمین نماید. یک سازمان مشتری مدار بدون ایجاد ارتباط مناسب با مشتریان خود نمیتواند مؤفقیّتی حاصل کند و در دنیای امروز که دنیای کیفیّت محور مشتری مدار است، مشتری هدف و مشتری مداری زیر بنای کلیّه فعّالیتهای تجاری و اقتصادی خواهد بود. در این راستا جذب کارکنان مشتری مدار که ویژگیهای بارز ارتباطات انسانی را در رفتار خود لحاظ کرده باشند، ضروری است. ارتباطات مؤثّر بین کارکنان ضامن کیفیت مطلوب است.قبل از شروع هر پروژه باید کارکنان را نسبت به اهمیّت روابط متقابل در انجام وظایف و مسئولیت محوله، برای حصول نتیجه مورد انتظار آگاه ساخت. به این ترتیب که هر کسی متوجّه نقش و تأثیر فعّالیتهای خود بر کار سایرین شده و میتوان با تغییر کانون توجّه افراد از عملکرد انفرادی به کار گروهی،توقّعات کارفرما را ارضاء و همه افراد را برنده تلقی نمود.
مدیران مشتریمدار بدون کارکنان مشتریمدار مؤفّق نخواهند بود و کارکنانی که ویژگیهای ذیل را داشته باشند در زمره کارکنان مشتری مدار قرار دارند:
- مردمدارند و مردم را دوست دارند.
- همیشه جانب مشتری را میگیرند.
- به سؤالات مشتری پاسخ مناسب میدهند.
- به حرفهای مشتری خوب گوش میدهند.
- شیک پوش و خوش صحبت هستند.
- ظاهر و باطنی آراسته و وارسته دارند.
- خود را به جای مشتری قرار میدهند.
- بیشتر به فکر ارائه خدمات هستند تا سود شخصی.
- همیشه بیشتر از حد انتظار مشتری برایشان کار میکنند.
- با مشتری همانند مهمان خود رفتار مینمایند.
- رفتار آنها نشانگر این است که مردم و مشتریان را در اولویّت قرار میدهند.
با چنین دیدگاهی کارکنان مشتریمدار، مدیران مشتری مدار و سازمان مشتری مدار پیوستاری از خدمت به مشتری هستند بهطوری که اگر هر کدام وظیفه و مسئولیت خود را نسبت به مشتری به درستی انجام ندهند، فرایند خدمت لطمه میخورد و به کاهش رضایت مشتریان می انجامد. مشتری عمدتاً با رفاه مشتریان سرو کار دارد. این امر از طریق گوش دادن به صدای مشتریان و ارائه راه حل هایی بر مبنای بهترین علایق و خواستههای مشتریان امکان پذیر میشود. (Salter,Narver,1994,46-55)
. Smith