مدیریت بسیجی معانی دقیق و پر دامنه ای دارد با صفات فوق برای مدیریت بسیجی ، می توان مکتب و تفکری جدید را بر مبنای ارزشهای اصیل اسلام و مبانی انقلاب اسلامی بنیان نهاد و با سازو کارهای آن ، موجبات تربیت و پرورش نسلهای مختلف مدیریتی و کارشناسی را با فرایند ها و سامانه های مختلف کاری در نظام جمهوری اسلامی فراهم کر د. با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ، نسل اول مدیران بسیجی ، دوران بلوغ و با لندگی خود را سپری میکند و نسلهای بعدی در حال رشد و شکوفایی هستند . انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی در چالش های مختلف بینالمللی، منطق های و ملی، نیازمند برخورداری از نوعی مدیریت مخلص، مؤمن ، ارزش گرا ، مطمئن ، عالم و مجر ب است . میل و انگیزه های درونی اگر چه از جمله عوامل رشد و شکوفایی افراد برای پذیرش مدیریتهای حساس و خطیر در
عرصه های مختلف هستند ، لیکن علم مدیریت نیز مانند سایر علوم مشابه ، مجهز به ابزار و روشهایی است که امکان توسعه مدیریت را در کنار توسعه نظامها و طرّاحی فرایند ها، فراهم میکند (دری ، ۱۳۸۷،ص۶۰)
۲-۱-۳ :تبیین مدیریت بسیجی در چارچوب مدل ساختاری اندیشههای مدیریتی:
الف) مدیریت بسیجی و مبانی اندیشه:
مدیریت بسیجی، مدیریتی مبتنی بر معنویت اسلامی و ارزشهای انسانی است. اولین وظایفی که امام خمینی در تفکر بسیجی مشخص کردند، بحث ادای تکلیف بود. چیزی که یک بسیجی را به میدان عملی (چه جنگ و چه میدانهای دیگر) میکشاند، انجام تکلیف است. لذا عبودیت نسبت به پروردگار جوهره تفکر بسیجی است.
بسیجیان زمان جنگ افرادی بودند که هدفشان را میشناختند و نگاه به فردا و فرداها داشتند. و حفظ حاکمیت اسلامی در کشور را برای دستیابی به سعادت و نیکفرجامی در دنیا و آخرت دنبال میکردند.
رهبران انقلاب اسلامی نیز در جملات خود، به گونه دقیق و ظریفی، تلاش نمودهاند تا مختصات تفکر بسیجی را در ذهن مخاطبان خود به تصویر بکشند. این جمله امام خمینی رضوان الله تعالی علیه که بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک انسانی است، ابتنای تفکر بسیجی بر تعالیم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم را مورد تأکید قرار میدهد. و این جمله مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای مد ظله العالی که: بسیجی یعنی علی علیهالسلام که تمام وجودش وقف اسلام بود، الگوی عینی و شاخص کاملی را برای تفکر بسیجی در ذهن مخاطب تداعی میکند.(عبادی ،۱۳۸۷ص ۲۵)
ب) مدیریت بسیجی و اصول مدیریت:
مدیریت مؤمن و شجاع بسیجی، در دوران دفاع مقدس به دنبال تحقق عمل صالح بود و جنگ عمل صالح میخواست. مدیر در تفکر بسیجی، مدیریت را برای خود تکلیف میداند و نه حق.
ریشه اصلی مدیریت بسیجی، در دو اصل توحید و ولایت است.
مدیریت بسیجی خودباور است و به دنبال استقلال و خودکفایی اقتصادی میباشد که این امر بیشتر ناشی از جنبههای اقتصاد سیاسی است؛ سعی میکند نیروهای خود را برای انجام کارهای بزرگ تشویق کند و زمینه را برای شکوفایی استعدادهای آن ها فراهم نماید. مدیریت بسیجی در پی تحقق شعارِ ما میتوانیم، میباشد و در موارد متعددی نیز این شعار را عملی ساخته است.
در زمینه روحیه قناعت و خدمترسانی، مدیریت بسیجی قَلیلُ المَؤُونَه وَ کَثیرُ المَعُونَه میباشد؛ یعنی هزینه هایی که برای انقلاب ایجاد میکند اندک، و خدمتی که به انقلاب میرساند زیاد است. کسی میتواند در انقلاب پیشتاز باشد که بهرهگیری دنیاییاش از انقلاب، کمتر از بقیه باشد. وضع زندگیاش را طوری سامان ندهد که از مستضعفترین اقشار جامعه فاصله بگیرد. در عین حال ممکن است دکتر، مهندس و عهدهدار هر سمتی باشد. این پیشتازی در زمینههای تقوا و تواضع و بصیرت هم وجود دارد. در مورد مدیریت منابع مالی و نحوه استفاده از بیت المال، نمونه های عملی بسیاری از فرماندهان جنگ قابل شمارش است. یکی از اصولیترین مبانی این مدیریت، تقدّم سطوح پایین بود؛ به گونهای که اگر در هنگام توزیع امکانات کمبودی بود، فرماندهان گردان میگفتند بگذار به فرماندهان نرسد. و اگر فرماندهای از امکانات رفاهی بیشتری استفاده میکرد، محبوبیت و تأثیر حرفش به طور ملموسی کاهش مییافت.(مدیریت پژوهش ، ۱۳۸۹ ص ۳)
ج) مدیریت بسیجی و اخلاق و وظایف مدیر یا سیستم مدیریتی:
توصیفات زیر به تواتر درباره یک مدیر و فرمانده بسیجی از زبان راویان دفاع مقدس شنیده شده است:
-
- سادهترین لباس را میپوشیدند، کمترین امکانات را استفاده میکردند، بیشترین تلاش را انجام میدادند، کمترین شأن را برای خودش قائل بودند، نیمه شب کفشهای نیروهایشان را واکس میزدند و در یک کلام زاهدانه و ایثارگرانه زندگی میکردند.
-
- کسانی که فرمانده بودند، شایستهترین بودند. نیروها هم بر این نکته اذعان داشتند. هر کس فرمانده بود، جلوتر از دیگران به خط میزد. کمتر از دیگران به مرخصی میرفت.
-
- زودتر از خیلیها شهید میشد. در واقع فرماندهی برای کسی امتیاز مادی و رفاهی خاصی نداشت. به عنوان یک الگوی موفق بسیجی میتوان از دکتر مصطفی چمران نام برد. چمران هر کس را بر اساس استعدادش به کاری منصوب میکرد. بهترین مدیریت این است که همه سر جای خود باشند.
- فرمانده اگر از نیروهایش جلوتر نبود، عقبتر هم نبود. اگر قرار بود سنگر بگیرند، او هم سنگر میگرفت؛ روی زمین بنشینند، او هم روی زمین مینشست. نیروی عادی میدید که با مسئول بالاتر یکی است؛ به همین دلیل ایثار میکرد. صرفهجویی میکرد چون میدانست در جای حقش خرج میشود.
واضح است که رابطه نیروی زیردست با این مدیر و فرمانده، رابطه تحقیر و تجلیل مادی نیست بلکه نیرو احساس میکند او شکوه معنوی بیشتری دارد و نفسش تزکیه شدهتر است. در اینجا رابطه از نوع ایثار و محبت است. چنین رفتاری با توصیه اخلاقی فرق میکند. مدیریت بسیجی یک مدیریت توصیهای و صرفا” موعظهای نیست، بلکه مدیر بسیجی بیش از هر چیز با رفتار و اخلاق خود دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد. از این رو اگر مدیریت بسیجی در سازمانی نهادینه شود، چنین ویژگیهایی به طور متناسب بروز خواهد کرد و سازماندهی و روابط و مناسبات به گونهای میگردد که اخلاق حمیده، پرورش یافته و امکان بروز یابد.
از پذیرش قلبی تا پذیرش سازمانی: به دلیل تعاملی که بین فرمانده و نیروهایش وجود داشت، این نیروها با اشاره فرمانده خطرپذیری میکردند. و میگفتند فلانی گفته، پس باید بشود. فرمانده و زیرمجموعه همدیگر را میپذیرفتند. فرماندهان مراقب بسیجیهایشان بودند که آن ها را بیدلیل در خطر نیندازند و بسیجیها هم سعی میکردند جوری برای این فرماندهان کار کنند که حرفشان بر زمین نماند. مدیریت بسیجی در اصل مدیریتی معنوی و مدیریت بر قلوب است.(عبادی ، ۱۳۸۷ ص ۶۳)
د) مدیریت بسیجی و رفتار سازمانی و روابط انسانی: