از لحاظ سیاسی، دو فرایند هم زمان سبب کاهش انتخاب ها و تقلیل آزادی های بقیه جهان است: فرایند توسعه و گسترش تاثیر و نفوذ آمریکا و صهیونیسم- به وسیله رژیم های اقتصادی فراملی و سرمایه گذاری های چندملیتی- و فرایند دوم، تجمع قدرت مؤسسات فرضا چند جانبه مانند: بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و سازمان تجارت جهانی در ایالات متحده . این فرایند را به طور هم زمان، می توان به عنوان فرایند تلفیق کشورهای جهان در یک ساختار مبتنی بر سلسله مراتب مفروض داشت. جهان در حال یکپارچگی در یک هرم انعطاف ناپذیر و زره پوش است. کشورهایی که در قسمت تحتانی هرم قرار دارند، نه تنها از لحاظ اقتصادی محروم، بلکه از لحاظ سیاسی نیز کنترل شده و لذا موجودیت سیاسی آن ها به همان اندازه واقعیت اقتصادی شان به مخاطره افتاده است.و این روند باعث شده تا مردم جهان انگشت اتهام به سوی کشور آمریکا داشته باشند و از بازیگردان اصلی آن غافل شوند که باید بگوییم یکی از اهداف صهیونیسم هم همین است همچنان که تصور جهانیان بر این است که چون اکثر شعبات مادر و اصلی شرکت های چند ملیتی در کشور آمریکاست حتما صاحبان سهام این شرکت ها علاوه بر سود خود در جهت تامین منافع این کشورحرکت خواهند کرد،شاید با یک نگاه سطحی این ذهنیت صحیح باشد اما با توجه به واقع نگری در عملکرد این شرکت ها خواهیم دید که به شکل کلان در جهت تامین منافع صهیونیسم حرکت میکنند واز طرفی هم اکثریت سهام این شرکت ها برای مسئولین رژیم اسرائیل میباشد پس واقعیت این است که پشت پرده ی اصلی شرکت های چند ملیتی در عصر جهانی شدن که به نظر میرسد بهتر است از واژه ی جهانی سازی استفاده کنیم سرمایه داران صهیونیستی هستند که با داشتن تدارکاتی قوی و حمایت کشورهای غربی قصد مدیریت بر جهان را دارند ،مصداق این ادعا را می توان در عملکرد این شرکت ها درحال حاضر،به لحاظ مدیریت جغرافیایی در منطقه خاورمیانه یافت.به عنوان مثال چنانچه مدیران این شرکت ها تصمیم بگیرند با اقداماتی نظیردامپینگ،رشوه، خرابکاری و …بر روی قیمت نفت و یا نحوه استخراج و یا تحریم کشورها برای تهیه ی ابزار مورد نیاز جهت استخراج و…مؤثر واقع شوند به راحتی میتوانند اِعمال قدرت کنند.
به نظر میرسد که اگر بنا باشد تمام شرکت های چند ملیتی در عصر جهانی سازی را زیر مجموعه یک شرکت واحد بدانیم یا بهتر بگوییم یک کارتل بینالمللی بدانیم باید مدیر این کارتل بزرگ را صهیونیسم نامید که برای سیطره پیدا کردن این کارتل به کل جهان از هیچ اقدامی فروگذاری نمی کند حتی ویران کردن کشورها با حملات نظامی و کشتن و آواره کردن زنان و کودکان ؛ و اگر به کشوری که دارای توان بالای نظامی است نتوانند حمله کند سعی میکند با اِعمال تحریم توسط شعبات این کارتل عظیم ،کشور را مطیع و همسو با نحوه مدیریت خود سازد و همچنین برخی از کشورهایی که ضعف سیاسی دارند (همچون کشورهای عربی حوزه خلیج فارس) و برخی از سازمان های مثلا بشر دوستانه را هم به وسیله رشوه یا تهدید همگام با خود میکنند.پس این کارتل بزرگ سعی میکند هر مانعی که بر سر راه باشد چه مانع کوچک(مثل یک کارخانه ای که همسو با این کارتل نباشد) و چه سایرموانع را از سر راه بردارد.
این کارتل دارای پشتوانه عظیم مالی است و تمامی ابزارها را برای اجرای برنامه های خود در اختیار دارد،شاید یکی از ابزارهای این کارتل را که در واقع نقطه قوت آن هم هست رسانه های عظیم تبلیغاتی دانست و از آن جمله سینمای هالیوود را مثال زد که برای مقاصد اقتصادی، سیاسی،اجتماعی و فرهنگی این کارتل در ده سال آینده، از حال شروع به ساخت و پخش فیلم هایی با مضمون هدف مورد نظر میکند تا هضم خواسته این کارتل برای اذهان عمومی راحت تر باشد و علنا کسی در مقابل آن با بسترسازی هایی که انجام گرفته مخالفت نکنند.
در عصرجهانی سازیِ کارتل صهیونیستی، این شرکت سینمایی سعی میکند که با ساخت فیلم های مختلف در خصوص پایان جهان و از بین رفتن انسان ها در حالی که هیچکس نیست به فریاد مردم برسد و یا به تصویر کشیدن روی آوردن انسان ها به اعمالی خلاف عواطف انسانی نظیر آدمخواری! و همچنین توهین مستقیم به پیامبران الهی و به تمسخر گرفتن ایشان و به بیان بهتر جلوه دادن وجود خدا به یک توهم بزرگ و پرستش شیطان(با القای تفکرات فراماسونری) و باورداشتن به قدرت او به جای قدرت الهی،جهانی بسازد برای مدیریت مطلق این کارتل که بتواند خوی آزادی خواهی انسان ها را سلب کند و مخالفت ها را دفع کند تا تمام دنیا را رعیت دهکده ی جهانی خود کنند. همچنین در مثال دیگر میتوان به قدرت دادن این کارتل به گروههای تروریستی اشاره داشت که با برنامه گرفتن از این کارتل بزرگ سعی در اجرای برنامه ها و ایدئولوژی های بلند مدت این کارتل در خاورمیانه و یا هر نقطه از جهان را دارد که از طریق همین گروههای تروریستی توانست به جهت تامین منافع اقتصادی به برخی از بانکها و همچنین چاه های نفت کشورهای مورد هجوم قرار گرفته شده دسترسی پیدا کند.پس این کارتل برای رسیدن به آرمان خود در پی از بین بردن موانع خواهد بود تا قدرت خود را جهانی سازد و یقینا در این راه یکی از مهمترین ابزارها شرکت های چندملیتی خواهند بود. اما فی الواقع از طرف دیگر، مردم و دولت ها هم میتوانند مقابله کنند با این کارتل، با تحریم کردن و استفاده نکردن کالاهای این شرکت ها و برنامه های ماهواره ای و شبکه ای ایشان و … می توان از جهانی سازی این کارتل جلوگیری کرد. به هر حال دولت_ملتها با آگاهی از مسئولیت خویش در این زمینه بایستی توده ها را نیز در تمامی ابعاد آگاه سازند.
نتیجه گیری
در تشکیل شرکت های چندملیتی عواملی نظیر توسعه ارتباطات دریایی و حمل و نقل، تحول در تولید و انقلابات صنعتی بسیار مؤثر بود و در واقع این شرکت ها سعی داشتند تا با سلطه بر مواد خام و تصرف وسیع تر بازارها حتی در خارج از کشور مادر سود بیشتری را کسب کنند و اغلب این شرکت ها از حمایت مستقیم یا غیر مستقیم دولت های خود برخوردار بودند.
با آغاز قرن بیست و یکم بسیاری از انحصارات دولتی منحل شد نظیر ارتباطات،تولید برق و حمل ونقل و در نتیجه ایجاد فرصت های جدید، شرکت های چندملیتی بر هر دو بازار کالا و خدمات چیره شدند. به موازات این گسترش نفوذ شرکت های چند ملیتی مورد تهاجم انتقادی شدیدتری هم قرار گرفته اند.این انتقادات بیشتر در خصوص تاثیر آن ها بر جامعه بخصوص در بخش ایجاد و گسترش شکاف بین درآمد اعضاء جوامع مختلف و بین کشورها،تاثیر منفی بر محیط زیست یا تغییرات نا مطلوب در فرهنگ میباشد.