٢-۴- پیشینه پژوهش
٢-۴-١ پیشینه مطالعات ایرانی
ابراهیمی و ناصحی (١٣٨٨) در پژوهشی با عنوان تحلیل گفتمان بازتولید زبان جنسیتی در مجلات عامه پسند فارسی در ایران معتقدند زبان جنسیتی حاکم بر گفتمان جنسیتی غالب بر فضای اجتماعی ایران، به عنوان یکی از تاثیرگذارترین پدیده های موجود در کنش های زبانی و غیر زبانی افراد، در میان مجلات عامه پسند، به عنوان بخشی از نگاه رایج بر مفهوم جنسیت، نمود یافته است. از نظر انان از آن جایی که به نظر میرسد ایدئولوژی گفتمان جنسیتی حاکم، درصدد تزریق و بهره وری از نگاه جنسیتی خودساخته ای است که، تامین کننده منافعاش باشد، و این امر خود را به شکلی قدرت مند، در هستی اجتماعی افراد القا نموده است، لذا، ما برآن شدیم تا تاثیر و استیلای این خواست را، در ناخودآگاه ذهنی و گفتمان جنسیتی جامعه ایران، مورد تحلیل گفتمان قرار دهیم.در این راستا، برخی از داستان های موجود در مجلات عامه پسند فارسی منتشر شده، با پشتوانه نظری برگرفته شده از دیدگاه میشل فوکو و روش شناسی نورمن فرکلاف، مورد تحلیل گفتمان قرارگرفته اند. در این پژوهش، یافته های هریک از متون، با مقوله های اساسی ای چون، سلطه، واژگونی و ناخودآگاه ذهنی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتیجه به دست آمده، حاکی از این است که، ذهنیت افراد جامعه، بخصوص زنان، تحت تاثیر ناخودآگاهی است که، حامل خواست گفتمان جنسیتی حاکم میباشد. لذا، آنها کنشهایی را در پیش میگیرند که، نه با خواست و باور خودشان، بلکه القا گفتمان جنسیتی حاکم است که، از آن ها به عنوان ابزاری در جهت بازتولید وضعیت موجود، بهره میبرد.
علی نژاد (١٣٨٣)در مقالهای بنام “بررسی نسبی گرایانهی مقولهی جنس در راستای تحول زبان فارسی"، با بررسی اجمالی مقولهی جنس از لحاظ تاریخی و مقایسهی آن با مقولهی جنسیت در زبان انگلیسی، مشخص کرده است که در زبانهای فارسی و انگلیسی،جنسیت در حوزههای واژگان و گفتمان کاملا روشن است و بین چگونگی نمود مقولهی جنسیت در زبان و تعیین کننده بودن جایگاه جنس زن در جامعه،ارتباط مستقیمی وجود ندارد.او به این نتیجه رسیده است که زبان فارسی در طول تاریخ حیاتش مقولهی جنسیت را از سطح بنیادین نحو و زیرساختهای ذهنی گویشوران، به روساخت گفتمان آنها آورده و چون در روساخت زبان قرار دارد براحتی قابل تغییر است.
پاک نهاد جبروتی(١٣٧۹ :١٢١) بخشی از مقالهی خود را با عنوان “فرا دستی و فرو دستی در زبان” به بررسی بازنمود جنسیت در زبان فارسی اختصاص داده و به صورت مختصر،از آثار جنسیت گرایی در بخشهای واژگانی و معنایی زبان فارسی سخن گفته است.وی معتقد است از آنجایی که گویشوران زبان فارسی با مقولهای به عنوان طبقه بندی جنسیتی روبرو بوده و طبقات فرادست و فرو دست را تشکیل میدهند، جنسیت گرایی شدید خود را در حوزه هایی مانند واژگان و معنا ,به خوبی نشان میدهند.
مدرسی در توجیه تفاوتهای زبانی زن و مرد بیشتر قائل به تفاوتهای اجتماعی این دو گروه میباشد (مدرسی، ١٣۶٨: ١٧۰-١۶۰). او میگوید چون هر یک از دو جنس در برخی حوزههای فعالیتی فعال تر از جنس دیگر است، اصطلاحات مربوط به آن حوزه مردانه و یا زنانه تلقی میشود. مدرسی به الگوهای زبانی ویژه دو جنس نیز اشاره میکند و معتقد است در صورتی که زنان و مردان هر جامعه از این الگوها پیروی نکنند، پایگاه اجتماعی ویژه خود را از دست خواهند داد و یا لااقل مورد تمسخر قرار خواهند گرفت. مدرسی به تفاوت میزان تفاوتهای جنسیتی زبانهای مختلف نیز اشاره میکند (همان، ١۶٢). او به نقل از لیکاف[۳۸] پایگاه اجتماعی زنان را بی ثبات تر و متزلزل تر از مردان دانسته و انعکاس این پایگاههای اجتماعی را در زبان جستجو میکند (همان، ١۶۹-١۶٨). از جمله تفاوتهای منظر گفتمانی زنان و مردان به این نکته اشاره میکند که زنان معمولاً از موضعی پرسشگر، مردد و حمایت طلب سخن میگویند درحالی که مردان از مواضعی پرخاشگرانه، رقیبانه و کنترل کننده گفتگو میکنند.
آقا گل زاده (١٣٨۴) در مقالهای تحت عنوان «روش شناختی تحقیق در تحلیل گفتمان انتقادی » ابراز میدارد که برخی از تحقیقاتی که در تحلیل انتقادی انجام میشود به دلیل نداشتن آگاهی محققان از روشهای تحقیق در این حوزه با آشفتگی روش شناختی همراه است.لذا نگارنده سعی نموده که با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی به معرفی روش شناختی برخی از رویکردهای پویا و مطرح در تحلیل گفتمان بپردازد.
بر اساس روایتهای مختلفی که از تحلیل گفتمان ارائه شده است، رهیافتها و رویکردهای مختلف نظریهی تحلیل گفتمان شکل گرفته است که تعریف و کارکرد مفهوم گفتمان درآنها به طور قابل توجهی متفاوت میباشد.از نظر معنا و مدلول گفتمان، سه نوع تحلیل گفتمانی متصور است: تحلیل گفتمانی۱،روان شناختی اجتماعی۲ و زبان شناسی انتقادی۳.تحلیل گران گفتمانی، گفتمان را به معنای ساختارهای زبانی فرا جمله یا متن تعریف میکنند.روانشناسان اجتماعی نیز گفتمان را به صورت یک مفهوم خرد۴ بکار میبرندو به مطالعهی رابطه و تعامل قدرت و زبان که صرفأ منعکس کنندهی قدرت میباشد، می پردازند.در این رویکرد، روابط قدرت خارج از زبان شکل میگیرد و زبان یا گفتمان تنها آن را باز نمایی یا منعکس میکند.بنابراین گفتمان ارتباط منظم و مداومی با ساختارهای کلان اجتماعی ندارد. فراتر از این،چگونگی شکل گیری گفتمان توسط مناسبات قدرت و هم چنین تأثیرات گفتمان بر هویت ها،روابط و باورهای اجتماعی توضیح داده نمیشود.
زبانشناسان انتقادی این نوع تعریف از گفتمان را مورد نقد جدی قرار میدهد و آن را بازتاب دهندهی صرف روابط قدرت خارج از ان نمیداند بلکه ماهیتی زمانمند برای آن قائل است .در این رهیافت،گفتمان به صورت یک مفهوم کلان تعریف و به کار گرفته میشود که فرایندهای اجتماعی را شکل میدهد.در نتیجه نقش اساسی و بنیادی در ایجادو تأسیس هویتها و باورهای اجتماعی دارد.علاوه بر این موجودیتی خودمختار و مستقل است که صرفأ از قدرت اجتماعی نشأت نگرفته بلکه خود نوعی تجلی و نمود قدرت اجتماعی است.
رهیافت گفتمانی که در چارچوب زبانشناسی انتقادی شکل گرفت،تحلیل انتقادی گفتمان نامیده میشودکه حاصل تلاشهای فکری و نظری اندیشمندانی چون فوکو،لاکلاو[۳۹]، موفه[۴۰] و فرکلاف میباشد.تحلیل انتقادی گفتمان، همانگونه که فرکلاف توضیح میدهد،فراتر ازمطالعه و توصیف ساختار و کارکرد کردارهای گفتمانی به بررسی مقولاتی چون مناسبات زبان و قدرت،هژمونی و قدرت،پیش فرضهای ایدئولوژیک و فرایندهای ایدئولوژیک در گفتمان،هژمونی و نابرابری در گفتمان میپردازد.
در چارچوب تحلیل انتقادی گفتمان نیز تعاریف متفاوتی از گفتمان ارائه شده است.بعضی از تحلیلگران انتقادی،گفتمان را به مثابهی ایدئولوژی تعریف کرده اند با این تفاوت که گفتمان بر خلاف ایدئولوژی واجد ویژگیهای تقلیل گرایانه، حقیقت مدارانه، جهان شمولی وهژمونی نبوده وجهان بینی را توجیه نمیکند.بنا براین گفتمان فراتر از ایدئولوژی سنتی یعنی مجموعهای از اندیشهها و ایدهها که کنشگران اجتماعی از طریق آن به توضیح و توجیه کنش سازمان یافتهی اجتماعی خود میپردازد،می باشد و انواع مختلفی از عملهای اجتماعی و سیاسی،نهادها و سازمانها را نیز در بر میگیرد( دهقانی فیروز آبادی،۱۳۸۴ :۲۲-۱۹).
٢-۴-٢ پیشینه مطالعات غیر ایرانی
انتظارات اجتماعی از نقشهای نسبی زنان و مردان، که به صورت میان متنی بیان میشوند، مانع پیشروی به سوی ساختارهای برابر طلبانه تر میشوند. گفتمانهای جنسیت در رسانههای بصری و همچنین شنیداری حائز اهمیت است. به عنوان مثال در زمان نوشتن کتاب مقدمهای بر روند تحلیل گفتمان انتقادی ( مریل و بلور، ١۹٣۴) لباس کودکان در فروشگاههای زنجیرهای بریتانیا شدیدا جنسیت محور است: رنگ لباس پسرها آبی، مشکی یا خاکستری یا سفید و یا ترکیبی از این رنگها است که اغلب با نمادهای رنگینی از تیمهای فوتبال تزئین میشود.رنگ لباس دخترها صورتی و بنفش است اما روی بعضی از لباسها ممکن است به خاطر وحدت ملی در جام جهانی کلمه “انگلیس"-به رنگ نقره ای-و یا یک پرچم کوچک حک شده باشد.جنسیت در اسباب بازیهای پسران و دختران شدیدا مشخص شده است.همانطور که در بسیاری از برنامههای تلویزیونی،آگهیها بازیهای کامپیوتری و کتابها نیز جنسیت مشخص شده است.چند بررسی صورت گرفته روی گفتمان جنسیتی نشان داده است که بر کودکان برای تطبیق با نقشهای سنتی زنانه یا مردانه فشارهای اجتماعی وجود دارد.در مورد این که مولفان کتابهای مدرسه تا چه اندازه باید تلاش کنند دیدی متقارن نسبت به نقشهای مذکرو مونث داشته باشندبحث هایی وجود داشته است و استدلال شده که بسیاری از کتابها نا متقارنی بیشتری را نسبت به آنچه واقعا در جامعه وجوددارد نشان میدهند.
سلیتی لیا و جین (٢۰۰٢) اینگونه بیان داشته اند که در در نتیحهی یافتهها و پیشرفتهای نظری در زمینهی گفتمان جنسیتی، جنسیت میتواند به عنوان یک موضوع عمیقا متغیر در نظر گرفته شود و حتی در افراد چند چهره و حیله گر ردپای آن را شناخت که سعی میکنند در لایههای پیچیده تری تقابل جنسیتی را بازنمایی کنند.
تحلیل گفتمانی بخصوص در گفتار و در متون نوشتاری میتواند راه هایی را که در آن هویتهای جنسیتی شرح داده شده، ساخته شده،اجرا شده،فهرست شده، تفسیر و یا با آن ستیز شده است را روشن کند.
فرکلاف در کتاب زبان و قدرت (١۹٨۹) معتقد است که گروههای اجتماعی(که بررسی طبقه، قومیت،جنسیت و زبان ) تعریف میشوند برای کسب و حفظ قدرت ناگزیرند همواره در نزاع با یکدیگر باشندو تضاد نیز مانند رفاه یا خشونت چرخهای تکرار نا پذیر است.در واقع این تضاد است که موجب تحول و دگرگونیهای جزیی و بنیادی در نظامهای اجتماعی میشود. زبان نیز یکی از حیطههای تضاد است.زیرا گروههای اجتماعی میکوشند با کنترل زبان اعمال قدرت کنندو در این تضاد، کنترل زبانی پاداش برای گروههای فرو دستی است که زبان را تحت کنترل خود میگیرند.
کنترل زبانی مورد توجه فر کلاف در “زبان جنسیت زده” دیده میشود. در واقع جنسیت زدگی زبانی شیوههای مناسب برای کنترل زبان توسط گروههای برتر است.
تانن به زبان شناسی جنسیت از منظر گفتمانی میپردازد.او معتقد است که برقراری ارتباط فقط به معنای ادای منظور و مقصود نیست.بلکه کیفیت ادای مقصود (فارغ از معنای آن) که معمولا تحت تاثیر بافت فرهنگی یک جامعه است در شکل دهی به مقصود نهایی بسیار مهم است تانن(١۹۹۵: ١٣٨) . وی یکی از عوامل دوام سبکهای ویژه گفتاری هر یک از دو جنس را تمایل هر یک به برقراری ارتباط بیشتر با همجنسان خود میداند.
فوکو گفتمان را به صورت شبکههای معنایی یا نظامی از اشیاء تعریف میکند که رفتار آدمی را شکل میدهدند.
از آراء فوکو (١۹۵۶)در باب گفتمان،چند اصل را میتوان استنتاج کرد. اول،گفتمان امری فراگیرو شامل است که خارج از آن نمیتوان اندیشید و فرار از آن ممکن نیست.دوم،گفتمان یک شبکهی معنایی به هم پیوستهای است که ذهن جمعی را میسازد.سوم،این ذهن جمعی بر ساختهی گفتمان دائمأ در حال تنازع و تحول است که علاوه بر توضیح استمرار و ثبات امور، مبین تغییر و دگرگونیها نیز میباشد.
رویکرد لاکلاو (١۹٨۴) به گفتمان،شبیه دیدگاه بنونیسته استعلائی است.یعنی گفتمان قبل از هر چیزوجود دارد که شناخت و کنش انسان را معنا میبخشد و تنها از طریق آن او قادر است جهان را فهم و درک کند.لاکلاو و موفه گفتمان را مجموعهای معنادار از علائم و نشانههای زبان شناختی و فرازبان شناختی که فراتر از گفتار و نوشتار میروند،تعریف میکنند.
پنی کوک[۴۱] (۱۹۹۴، ۱۳۴-۱۳۳) نظریاتش را در بارهی رویکردهای تحلیل گفتمان و تحلیل انتقادی گفتمان اینگونه ابراز میدارد که هر رویکردی در پژوهشهای زبانشناسی اعم از نظری و کاربردی ارزشمندند. رویکرد تحلیل گفتمان به ما کمک میکند تا توجهمان را به موضوعات ذیل معطوف داریم: گونههای گفتمان، رابطهی بین گفتمان و دانش پس زمینهای، آگاهی از تعامل موجود در کلاس درس، چگونگی ساخته شدن متون، چگونگی به نوبت سخن گفتن در فرهنگهای متفاوت و آیا مواد درسی با آگاهی نسبت به گفتمان طراحی شده اند یا نه.دومین رویکرد یعنی تحلیل انتقادی گفتمان به ما کمک میکند تا نسبت به اینکه چگونه کاربرد زبان همیشه با مسائل قدرت مرتبط است و نسبت به اینکه چگونه از شرایط وسیعتر واقعیات اجتماعی که همواره در متن حضور دارند اطلاع حاصل کنیم.
پنی کوک در بارهی این سؤال که آیا رویکردهای زبان شناسی کاربردی و تحلیل گفتمان انتقادی با موضع فوکو غیر قابل انطباق اند میگوید: «مسلمأ یکی از پاسخها این است که اینها غیر قابل انطباق نیستند .مثلا آیا نمیتوان این مواضع فکری را در امتداد یک پیوستار مرتب کرد؟یعنی اینگونه فکر کنیم که در یک سو تحلیل گفتمانی با مبنای کاملا زبان شناختی قرار داد-که در اینجا گفتمان فقط به شیوهی به هم متصل شدن جملهها باز میگردد-و به تدریج که به سوی دیگر این پیوستار میرویم به اهمیت متن افزوده میشود تا به نقطهای میرسیم که زبان زیر مجموعهی گفتمان قرار میگیرد.
یکی از اجزای مهم ایدئولوژی مناسبات قدرت است.گفته شده است که آدمی بر حسب طبیعت، زیاده جو است و برای تفوق و برتری بر دیگران به هر کاری دست میزند، اینکه کسی به زور متوسل میشود،التماس میکند، خوش اخلاقی میکند، بد اخلاقی میکند، متکبر است، متواضع است، مودب است یا بی ادب، همه در راستای تحقق یا به هم زدن تناسب قدرت است(یورگنسن و فیلیپس[۴۲]،٢۰۰٢ :١٢) .
در زبان شناسی، ایدئولوژی به مجموعهای از عقاید، برداشتها و ارزشهای نظام مندی که در یک جامعه یا بخشی از آن ساری و جاری است اطلاق میشود. ممکن است افراد جامعه از نظر روانی به این عقاید، برداشتها و ارزشهای عمومی خود آگاهی نداشته باشند، ولی اعمال و رفتار آنها در داخل این نظام شکل خاصی به خود میگیرد و گفتهی ساخته و پرداختهی نظام مند آنها با توجه به همین ایدئولوژی تبیین و توجیه میشود و معنای خاص خود را پیدا میکند(یارمحمدی،١٣٨٣:۹۹ )
٢-۴-٣ مروری بر پیشینه زبان شناسی جنسیت
پژوهشهای حوزهی زبان شناسی جنسیت از اوایل دهه ٧۰ میلادی آغاز شد. این نوع پژوهشها در آغاز بیشتر معطوف به بررسی تاثیر متغیر جنسیت در رفتار کلامی افراد در سطح آوایی و نیز شیوهی تعامل بود(وداک و بنکه،٢۰۰٧)[۴۳]، ساپیر[۴۴](١۹٢۹)، میلز[۴۵](٢۰۰٣)، گوردن[۴۶](٢۰۰٣)، لیکاف[۴۷](١۹٧٣)، تانن[۴۸](١۹۹۵)، وارداف [۴۹](٢۰۰۶)، و…از جمله افرادی هستند که در بارهی زبانشناسی جنسیت پژوهش هایی انجام داده اند.
٢-۴-۴ تانن، زبانشناسی جنسیت
تانن به زبانشناسی جنسیت از منظر گفتمانی میپردازد. او معتقد است که برقراری ارتباط فقط به معنای ادای منظور و مقصود نیست، بلکه کیفیت ادای مقصود (فارغ از معنای آن )که معمولا تحت تاثیر بافت فرهنگی یک جامعه است در شکل دهی به مقصود نهایی بسیار مهم است (تانن،١۹۹۵:١٣٨ ). وی یکی از عوامل دوام سبکهای ویژه گفتاری هر یک از دو جنس را تمایل هر یک به برقراری ارتباط بیشتر با همجنسان خود میداند (همان،١٣۹ )
وارداف نیز با تمایز گذاشتن میان” جنس زیست شناختی ” و “جنسیت فرهنگی-اجتماعی ” مسئلهی جنسیت در زبان را بیشتر، پدیدههای فرهنگی و بافت محور تلقی میکند (وارداف،٢۰۰۶: ٣١۶-٣١۵).با این حال وی قائل به دو نظام جنسیتی طبیعی و دستوری در زبانها میشود (همان،٣٢۰) . به علاوه او به تفاوتهای آوایی و زبر زنجیری، واژگانی، دستوری،معنایی و گفتمانی یا ارتباطی نیز اشاره میکند(همان، ٣٢۰ -٣١٨). او به سه رویکرد غالب برای توجیه تفاوتهای زبانی در دو جنس به شرح زیر اشاره میکند:تفاوت زیست شناختی زن و مرد، تسلط مرد بر زن و تفاوت اجتماعی زن و مرد . در رابطه با تفاوتهای اجتماعی زن و مرد به گرایشات دو جنس به موضوعات متفاوت برای گفتگو اشاره میکند و تفصیل یا اختصار در کلام را ناشی از علائق زیر بنایی هر یک میداند .سپس به استراتژیهای ارتباطی نظیر بحث و مجادله، واکنش نشان دادن( سوال کردن، تشویق به صحبت کردن،تایید) قطع گفتار، اهداف مختلف آن(همدلی،کنترل و مانند آن) و تفاوت آن در دو جنس میپردازد(همان،٣٢۶) .مبحث دیگری که وارداف مطرح میکند، مبحث جنسیت زدگی و امکان برنامه ریزی جنسیتی زبان هاست.وارداف معتقد است با تغییر صوری زبانها نمیتوان به تحولی اساسی در جهت رفع تبعیضهای جنسیتی دست یافت.به نظر او این تبعیضها وقتی رفع میشوند که مبانی فکری زنان و مردان تغییر کرده باشد(همان،٣٣١) .
مفهوم جنسیت یک مفهوم ایستا نیست که در طول زمان و از جامعهای به جامعه دیگر (به بیان دقیقتر از یک شبکه اجتماعی به شبکه اجتماعی دیگر) ثابت و یکسان بــاقی بماند. این مفهوم را باید در طیفی که یک سر آن جنسیت زیستشناختی و سر دیگر آن جنسیت فرهنگی است، مشاهده کرد و بنابراین لازم است که این مفهوم در هر بافت، هر جامعه زبانی و حتی هر گروه اجتماعی دوباره تعریف کرد.
در مطالعات زبانشناسی جنسیت، معمولاً «بافت» به چند متغیر اجتماعی مجزا از هم با تعاریف سنتی غیر بافت محور مانند سن، تحصیلات، طبقه اجتماعی، شغل و … محدود می شود؛ و این درحالی است که «بافت» شبکهای از روابط این متغیرهاست. یعنی لازم است که پژوهشگر این حوزه برای ترسیم این بافت به تلفیق متغیرها بر اساس الگوی فرهنگی مربوط به هر جامعه بپردازد. در واقع، این بدین مفهوم است که پژوهشهای این حوزه باید از نظریههای اجتماعی مرتبط بهره بگیرند، چرا که معمولاً این نوع مطالعات به گزارش آمار و ارقام مطالعه میدانی ختم شده و هیچ گونه توصیف و تحلیل اجتماعی به همراه ندارند. رویکرد بافت مدار در مطالعات زبانشناسی جنـــسیت و به بیان ساده تر تلفیق و ترکیب رفتارهای زبانی و غیر زبانی که محل تلاقی جـــامعه شناسی زبان و تحلیل گفتمان است لازم و ضروری است .
جنسیت در مفهوم تلفیقی آن (که از مؤلفههای زیستشناختی، روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی تشکیل شده است) یکی از مؤلفههای هویتهای فردی و اجتماعی است. به همین دلیل، رابطه زبان و جنسیت زیرمجموعهای از رابطه زبان و هویت است. به این ترتیب، در مطــالعات زبانشناسی جنسیت، زبان و رفتار زبانی سرمایه نمادین بیان هویتهای جنسی تلقی میشود.
علاوه بر این که بیشتر مطالعات این حوزه فقط در مورد یک زبان یعنی انگلیسی انجام شده اند، مطالعات زبانشناسی جنسیت در سایر زبانها و از جمله زبان فارسی نیز با الگوبرداری صرف و بدون هرگونه بومی سازی با بافت فرهنگی مرتبط انجام شده است.
زبانشناسی جنسیت دارای ابعاد مختلفی است. برخی از این ابعاد عبارتند از: عناصر زبانی جنسیتی در نظام ساختاری زبان که ممکن است در آواها، تکواژها، واژه ها، نظام صرفی، نحوی و گفتمانی زبانها ظاهر شوند؛ کاربردهای زبانی مختلف جنسیت ها، مشخصه های گفتمانی تعاملات مختلف جنسیتها با هم و بالاخره برنامه ریزی جنسیتی زبان به عنوان زیرشاخهای ازتحلیل انتقادی گفتمان و برنامه ریزی زبان به این ترتیب مشاهده میشود که این حوزه، حوزهای میان رشتهای است که پژوهش در آن مستلزم استفاده ازنظریههای زبانشناسی، جامعه شناسی، روانشناسی، مردم شناسی و تحلیل گفتمان است.
توصیف ساختار زبان فارسی از بعد عناصر زبانی جنسیتی و طبقه بندی انواع این عناصر لازم و ضروری می کند. پژوهش هایی که تاکنون در ارتباط با زبانشناسی جنسیت و زبان فارسی انجام شده است، بیشتر در حوزه کاربردهای زبانی مختلف جنسیتها بوده است، با این حال در بیشتر این آثار تحلیلهای جامعه شناختی و بافتی انجام نشده است و محققان کار را به گزارش آمار و ارقام ختم نموده اند. در مورد مشخصه های گفتمانی تعاملات مختلف جنسیتها با هم نیز اگرچه پژوهشهای انگشت شماری انجام شده است هیچ یک در جهت توصیف جامع این گفتمانها نبوده است و بالاخره در حوزه برنامه ریزی جنسیتی زبان فارسی هیچ پژوهش نظام مند و علمی انجام نشده است.
خلاصه فصل
تحلیل گفتمان انتقادی تحت تأثیر زبانشناسی انتقادی و اندیشههای فوکو[۵۰]، هابرماس[۵۱]، گرامشی[۵۲] و آلتوسر [۵۳]ارتباط وثیقی میان زبان، ایدئولوژی و قدرت میبیند. هدف از تحلیل انتقادی، یک گفتمان کشف این ارتباط و نشان دادن باورها و ارزشهای ایدئولوژیکی است که بهصورت طبیعی و عقل سلیم جلوه یافتهاند. در تحلیل گفتمان انتقادی رویکردهای متفاوتی وجود دارد. امتیاز رویکردهای فوکو و فرکلاف این است که گفتمان را بهعنوان یک رخداد زبانی، بخشی از عمل اجتماعی بهحساب میآورد. به بیان دیگر، وی برخلاف لاکلاو و موف، که همهی پدیدههای اجتماعی را گفتمانی میشمارند، به جنبههای غیرگفتمانی امور اجتماعی توجه دارد و گفتمان را با این امور غیرگفتمانی تفسیر و تحلیل میکند؛ زیرا وی تحلیل گفتمان را بهتنهایی، و بدون توجه به ابعاد غیرگفتمانی برای تبیین کنش اجتماعی کافی نمیداند. به همین جهت، به نظر میرسد رویکرد فرکلاف، به لحاظ روشی نیز از قدرت تبیینکنندگی بیشتری برخوردار است. روششناسی فرکلاف، متشکل از سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین است. هریک از اینها ناظر به یکی از ابعاد سهگانهی گفتمان در دیدگاه وی است. ارتباط میان این ابعاد سهگانه، گفتمان و مراحل سهگانه روششناختی را به شکل زیر میتوان ترسیم کرد.
منبع:(فرکلاف،١۹٨۹:۴٨)
فصل سوم
روش شناسی پژوهش
۳-۱- مقدمه
بررسی تاثیر گفتمان جنسیتی در کتاب زبان انگلیسی سوم دبیرستان با رویکرد تحلیل گفتمان …