خودتنظیمی تحصیلی
یکی از مفاهیم مطرح در تعلیم و تربیت معاصر «یادگیری خودتنظیمی» است. خودتنظیمی در یادگیری از مقولههایی است که به نقش فرد در فرایند یادگیری توجه دارد. این سازه ابتدا در سال ۱۹۶۷میلادی توسط بندورا مطرح شد(کدیوروهمکاران ۱۳۸۹).زیمرمن(۱۹۸۶) نیز به عنوان یکی از نظریهپردازان تئوری شناختی ـ اجتماعی، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی را نوعی یادگیری تعریف کردهاست که در آن دانشآموزان به جای آنکه برای کسب مهارت و دانش، بر استادان و والدین یا دیگر عوامل آموزشی تکیه کنند، شخصاً کوششهای خود را شروع و هدایت میکنند.یادگیری خودتنظیمی، «راهبردهای شناختی»و «فرا شناختی» را در بر میگیرد. راهبردهای شناختی به راهبردهایی که دانش آموزان برای یادگیری به خاطرسپاری، یادآوری و درک مطلب از آن ها استفاده میکنند،اشاره دارد. این راهبردها هم برای تکالیف ساده و حفظ کردنی، و هم برای تکالیف پیچیدهتر که به درک و فهم نیازمندند، کاربرد دارد. منظور از راهبردهای فراشناختی، مجموعه فرآیندهای برنامهریزی، بازبینی و اصلاح فعالیتهای شناختی است. فرایندهای شناختی همان راهبردها یا استراتژیهای یادگیری هستند که با تسهیل فرایند یادگیری، عملکرد تحصیلی فراگیران را بهبود میبخشند. همچنین باورهای فراشناختی به مجموعه فرایندهای برنامهریزی، بازبینی و اصلاح فعالیتهای شناختی اشاره میکنند. منظور از خودتنظیمی این است که دانش آموزان مهارتهایی برای طراحی، کنترل و هدایت یادگیری خود دارند و به یادگیری تمایل دارند تا کل فرایند یادگیری را ارزیابی کرده و به آن بیندیشند(کجبافت و همکاران ۱۳۸۲ص۱۲). خودتنظیمی پیامدهای ارزشمندی در فرایند یادگیری، آموزش و حتی موفقیت زندگی دارد. سازگاری و موفقیت در محیط مستلزم آن است که دانش آموزان با توسعه خودتنظیمی یا فرآیندهای مشابه، شناخت، عواطف یا رفتارهای خود را گسترش داده و تقویت کنند تا بدین وسیله بتوانند به اهدافشان برسند. در پژوهشی که ارتباط بین جهتگیری هدف و باورهای انگیزشی با یادگیری خودتنظیمی در دانش آموزان، بررسی شده، نتایج نشان داده است که جهتگیری درونی هدف و الگوهای انگیزشی مثبت با استفاده بالا از راهبردهای شناختی و خودتنظیمی همراه است (کجبافت و همکاران ۱۳۸۲ص۱۲).
۲-۹-حل مسأله
اگر چه تعاریف متعددی از ” مسأله ” ارائه شده است ولی اغلب آن ها اشاره میکنند که وقتی فردی چیزی را میخواهد و نمی داند آن را چگونه به دست آورد ، مشکل وجود دارد ، بنابرین مشکل یا مسأله را می توانهمانند یک خواسته تحقق نیافته که شیوه تحقق آن باید مشخص شود ، مفهوم سازی کرد . این تعریف جامع قادر میسازد تا این مفهوم ، مشکلاتی را که ویژه یا عمومی ، مثبت یا منفی و عمده یا ناچیز از نظر اهمیت یا گستردگی هستند را در بربگیرد( باباپور خیرالدین ، ۱۳۹۲ ص۲۲).
به طورکلی ، به کارگیری مدل حل مسئله ای که در اینجا تشریح می شود در مورد مشکلاتی که عمده و ناچیز ، مثبت یا منفی ، و عمومی یا ویژه هستند، به طور مساوی موفقیت آمیز خواهد بود . ما بر این مفهوم سازی گسترده تأکید میکنیم(بدل و لتاکس ۱۹۹۷) زیرا که مشکلات معمولا به یک شکل ناچیز ” عمده ” ، ” منفی ” ، ” بیزارکننده ” و ” بد ” در نظر گرفته میشوند. چنین درک ناقصی ، به کارگیری مهارتهای اجتماعی انطباقی را که در این بحث ارائه می شود به طور مناسبی محدود میکند . برطرف ساختن مشکلات مثبت به اندازه رفع مشکلات منفی اهمیت دارد . اگر دقیقتر صحبت کنیم ، اغلب مردم میتوانند ارزش تمرکز مشکلات مثبت مثل برنامه ریزی برای اوقات فراغت، برنامه ریزی یک رویداد اجتماعی ، تصمیم گیری در مورد چگونگی خرج کردن پول و چگونگی واکنش نسبت به یک علامت مثبت از جانب یک دوست را درک کنند(باباپور خیرالدین ،۱۳۹۲ص۳۴).
علاوه براین، درک این نکته که مشکلات میتوانند مثبت باشند کمک میکند تا حالت نابهنجاری که هنگام داشتن یک مشکل احساس می شود، از بین برود و حذف قضاوتهای ارزشی منفی ممکن است شخص را در پذیرش مشکل یاری نماید و احساس گناه و شرمساری و حالت دفاعی و انکاری را که این قضاوتها ایجاد میکنند کاهش یابد . پذیرش وجود مشکلات، پیش درآمد مهمی در حل مسئله مؤثر میباشد . تعریف غیر قضاوتی و عینی مشکل که در اینجا ارائه شد ، حل مسأله انطباقی را تسهیل میسازد.حل مسأله فرایندی است که به فرد کمک میکند تا آنچه را که میخواهد و چگونگی دست یافتن به خواسته را به وسیله موثرترین روش کشف کند (بدل و لناکس به نقل از محمدی ، ۱۳۹۰ص۷۶).
۲-۱۰-اصول حل مسأله
دزوریلا و گلدفرید ( ۱۹۷۱ ) بخش اساسی حل مسأله را که” جهت گیری کلی ” به شمار می رود ، تشریح نمودند . در این بخش به افراد توصیه می شود تا یک حالت با نگرش مثبت نسبت به حل مسأله ایجاد کنند. این نگرش مثبت به منظور ایجاد علاقه و انگیزه برای درگیر شدن در فعالیتهای حل مسأله میباشد. گرچه این انتظارات مثبت و انگیزه بخش مهم کل روان درمانی و آموزش مهارتهااست ، این نویسندگان پیشنهاد دادهاند که ایجاد نگرش مثبت حوزه خاصی از آموزش را تشکیل میدهد( خلیچی ، ۱۳۹۰ ص۹۰).
۲-۱۱-فرایند حل مسأله
از آنجایی که مراحل زیادی در فرایند حل مسأله وجود دارد ، نگاهی گذرا به آن ها مفید خواهد بود ، سپس هر بخش به تفصیل ارائه خواهد شد، هفت مرحله در کل فرایند وجود دارد:
تشخیص مشکل
تعریف مشکل
ایجاد راه حلهای جایگزین
ارزیابی راه حلهای جایگزین
تصمیم گیری
اجرای راه حل
تحقیق اثر راه حل
مرحله ۱- تشخیص مشکل