-
- مشارکت باید ارادی و از روی میل و رغبت باشد نه این که با زور و اجبار صورت گیرد. در واقع مشارکت باید از روی آگاهی و داوطلبانه باشد؛
- مشارکت افراد در واقع باید مبتنی برآگاهی افراد مشارکت کننده باشد. یعنی افراد بایستی نسبت به پروژه، اهداف، مقاصد و مزایای پروژه آگاهی کامل و قبلی داشته باشند (طالشی، ۱۳۹۰).
نکته قابل ذکر، تفاوت بین انواع مشارکت است. بیرو[۵]، بین مشارکت به عنوان عمل و تعهد (عمل مشارکت) و به عنوان حالت یا وضع (امرشرکت کردن)، تمیز قائل شده و مشارکت در معنای اول را داشتن شرکتی فعالانه در گروه و یا تعلق به گروهی خاص و داشتن سهمی در هستی آن میداند و درمعنای دوم، همکاری فعال با گروه و به فعالیت اجتماعی انجام شده نظر دارد (وثوقی و یوسفی آقا بین،۱۳۸۴).
ردی[۶]، (۱۹۷۳)، نیز ٩ عامل را به عنوان عوامل اصلی مؤثر بر مشارکت مشخص می کند که در بین آن ها پایگاه اجتماعی، اقتصادی به مثابه عامل بسترساز و تعیین کننده نوع و حدود مشارکت، نقش پایه ای و اساسی ایفاء میکند. این عوامل عبارتنداز :
۱٫ چرخه های حیاتی؛
۲٫ پایگاه اجتماعی، اقتصادی؛
۳٫ مشخصات اجتماعی، فیزیکی؛
۴٫ گروه و وابستگی سازمانی؛
۵٫ روابط غیررسمی بین افراد؛
۶٫ قرارگرفتن در معرض وسایل ارتباط جمعی و سایر فعالیت ها؛
۷٫ نوع نگرش افراد؛
۸٫ ویژگی های شخصیتی وظرفیت ها؛
۹٫ عوامل ساختاری، اجتماعی و محتوایی (زاهدی مازندرانی، ۱۳۸۴).
۲-۳-۲ انواع مشارکت
تقسیم بندی های متعددی برای مشارکت در ادبیات مختلف می توان یافت. یکی ازکامل ترین این تقسیم بندی ها عبارت است از:
۱٫ مشارکت اجتماعی اولیه که برای قرن ها از سوی رهبران مذاهب و طرفداران انواع جهان بینی ها برای جلب مشارکت به کارگرفته شده است؛
۲٫ مشارکت اجتماعی رفتارگرایانه که در پی بسیج اجتماعی از طریق روش های روانشناسی اجتماعی و کاربرد رسانه های آموزشی برای جلب همگان به مشارکت است؛
۳٫ مشارکت اجتماعی انسان گرا که درشکل اتحادیه ها و انجمن ها تحقق مییابد؛
۴٫ مشارکت اجتماعی برای توسعه که مشارکت را فرآیندی اجتماعی _جهانی وچند بعدی میداند و افراد را به توسعه ی ملی فرا میخواند؛
۵٫ مشارکت اجتماعی سنتی درقالب خانواده؛
۶٫ مشارکت اقتصادی گوناگون (چه نوین وچه سنتی)؛
۷٫ مشارکت اقتصادی در قالب تعاونی ها؛
۸٫ مشارکت سیاسی در شکل رأی دهی و انتخاب مسئولین؛
۹٫ مشارکت سیاسی درجهت تغییر نظام سیاسی؛
۱۰٫ مشارکت های جمعی درجهت برنامه ریزی شهری و انواع فعالیت های محلی؛
۱۱٫ مشارکت های جمعی در جهت احقاق حقوق گروههای زیر ستم (زنان، اقلیت های نژادی و …)؛
۱۲٫ مشارکت های همگانی درجهت حفظ محیط زیست؛
۱۳٫ مشارکت های اجباری (مژده ای و زاهدی، ۱۳۸۸).
۳-۳-۲ موانع مشارکت
آنگر[۷] توضیح آنکه چرا زنان در همان موقعیت مردان انگیزه پیشرفت کمتری از خود نشان میدهند، معتقد است، در این زمینه باید به سرزنش هایی توجه کرد که به زنان می شود، چون مردان بیشتر تمایل دارند که زنان را سرزنش کنند، برخی نیز از ضعف های درونی برای موفقیت زنان سخن میگویند، اما آن چه مسلم است مشکلات زنان از بی کفایتی ها و کمبود های شخصی ایشان ناشی نمی شود، بلکه آن ها به وسیله یک نظام اجتماعی که در آن تبعیضات صورت رسمی و مقبول به خود گرفته است، عقب نگه داشته شده اند (دیو سالار، ۱۳۹۰).
مطالعات اقتصادی – اجتماعی نشان داده است ، موانع متعددی در مسیر نقش زنان در توسعه وجود دارد که عمده آن ها به شرح زیر میباشند:
۱-۳-۳-۲ موانع فردی
-
- پایین بودن سواد که علاوه بر مشکلات فراوان منجر به عدم اعتماد به نفس، احساس حقارت، کناره گیری و خود کم بینی می شود؛
-
- حجم زیاد فعالیت آنان و افزایش کار داخل و خارج خانه به دلایل مختلف از جمله مهاجرت فصلی مردان و تنوع زیاد کار زنان روستایی (بچه داری، امور منزل، کشاورزی، صنایع دستی، دامپروری)؛
- کم بودن اطلاعات، دانش و آگاهی های علمی و کاربردی آن ها، سوء تغذیه و پایین بودن ضریب سلامت و بهداشت فردی (خباززاده، ۱۳۸۹).
۲-۳-۳-۲ موانع خانوادگی
-
- عدم آگاهی نسبت به نحوه برخورد با دختران و زنان، تعصبات خانوادگی و موافقت نکردن شوهر یا پدر با حضور زنان؛ در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی به دلایل مختلف فرهنگی و یا تمایل نداشتن به از دست دادن نیروی کار منزل، باور و نگرش منفی نسبت به توانایی آنان؛
-
- تبعیض های جنسیتی؛
- فقر اقتصادی خانواده (خباززاده، ۱۳۸۹).
۳-۳-۳-۲ موانع اجتماعی
-
- آداب و سنن غلط نظیر خرافات و تقدیر گرایی؛
-
- مردسالاری و عدم اجازه حضور زنان در فعالیت های گروهی؛
-
- دسترسی کم زنان به اعتبارات و تسهیلات، نهاده ها و عوامل تولید؛
-
- دور از دسترس بودن خدمات ترویجی و سوگیری فعالیت های اجتماعی و برنامه های مشارکتی به سمت مردان؛
-
- کمبود متخصصان زن جهت آموزش زنان روستایی؛
-
- مشکلات دسترسی به خدمات و تسهیلات اجتماعی و بهداشتی؛
- پایین بودن میزان دستمزد زنان روستایی در مقایسه با مردان (ثبوتی، ۱۳۸۸).
میرک زاده و همکاران (۱۳۸۹)، نیز به نقل از جانسون و ریورا[۸] موانع مشارکت را به چهار دسته تقسیم کردهاند:
-
- موانع وضعیتی: که مرتبط با وضعیت پولی، وقت، پرستاری از بچه، امکانات حمل و نقل و آب و هواست؛
-
- موانع مؤسسه ای که مرتبط با فراهم کردن خدمات آموزشی، برنامه ریزی های ناهماهنگ و موقعیت های محدود کننده است؛
-
- موانع جمعیتی_اجتماعی: مثل سن، نژاد، درآمد، سطح آموزش، و موقعیت جغرافیایی و …؛
- موانع تمایلاتی: مثل عزت نفس، و مشارکت گروهی؛
۴-۲ زنان و توسعه
برای شناسایی چگونگی مشارکت زنان در توسعه و عوامل مؤثر بر آن از دهه ۱۹۷۰، اصطلاح “زنان در توسعه”[۹] و در دهه ی ۱۹۸۰،”جنسیت و توسعه”[۱۰] به کار گرفته شد و در همین دو دهه بود که مسائل مربوط به شرکت همه جانبه ی زنان در فرایند برنامه های توسعه ملی به تدریج وارد دستورکارسازمان های توسعه و عمران ملی و بینالمللی گردید و تا سال١٩٨٠بسیاری از کشورها و سازمان های بینالمللی مسائل مربوط به زنان را به وضوح در برنامه های توسعه خود قرار دادند (اعظمی و سروش مهر، ۱۳۸۹). در پی آن در بسیاری از کشورهای جهان سوم، راهبردهایی برای مشارکت عملی زنان در توسعه و برطرف شدن موانع اتخاذ شد. یکی از این راهبردها توانمندسازی زنان با تأکید بر این نکته است که مشارکت زنان صرفاُ به مفهوم بهره مندی آنان از مزایا و نتایج برنامه های توسعه نیست، بلکه آنان باید در اجرای برنامه ها و طرح های توسعه مشارکت فعالانه داشته باشند (کتابی و همکاران، ۱۳۸۲). در واقع این تلاش ها برای ارتقاء موقعیت زنان با نگاه «جدا، ولی برابر» در ابتدای دهه ۱۹۷۰ آغاز شد (علیرضانژاد و بنی هاشم، ۱۳۹۱).