رویکرد شناختی، نظریه کلی
رویکرد شناختی به شخصیت بر شیوه هایی تمرکز دارد که مردم توسط آن ها فرد و محیط شان را می شناسند یعنی این که چگونه آن ها را درک می کنند. ارزیابی می کنند، یاد می گیرند، فکر می کنند و مشکلات را حل می کنند. این واقع یک رویکرد روان شناختی به شخصیت است. زیرا منحصرا بر فعالیت های ذهنی هشیار تمرکز می کند. نظریه کلی به نظریه سازه های شخصی معروف است. محور بحث او این است که انسان از یک سو موجودی است عاقل و دارای شناخت و از سوی دیگر، موجودی است که برای تعبیر و تفسیر رویدادهای زندگی خود از سازه هایی که خود می سازند، استفاده می کند. به یک معنی، هر انسان از نظر کلی دانشمندی است که عاقلانه با روش عملی خاص خود پدیده ها را تعبیر و تفسیر میکند (کریمی، 1383).
در نظریه کلی سبک شناختی بعد مهم شخصیت است به نظر وی افرادی که از نظر پیچیدگی شناختی بالا هستند می توانند در بین مردم تنوع بسیار زیادی را ببینند و قادرند به راحتی یک شخص را در طبقات اجتماعی زیادی قرار دهند و بهتر می توانند رفتار دیگران را پیش بینی کنند. آن ها در مقایسه با افرادی که از نظر سادگی شناختی بالا هستند آسان تر می توانند تفاوت های موجود بین خودشان و دیگران را تشخیص دهند، معمول تر هستند و هنگام تعبیر نمودن دیگران بهتر می توانتد با اطلاعات ناسازگار برخورد کنند اما اشخاصی که از نظر سادگش شناختی بالاتر هستند احتمالا دیگران را در یک طبقه جای می دهند و هنگام قضاوت کردن در مورد دیگران کمتر قادر به درک تفاوت ها هستند ( شولتز ، 1998،سیدمحمدی،1385).
نظریه آلپورت
آلپورت به بررسی شخصیت بر پایه چند اصطلاح و مفهوم مهم قرار دارد : 1- انگیزش هشیار 2- افراد برخوردار از سلامت روانی 3- رفتار تاثیرگذار 4- بی نظیر بودن هر فرد 5- نگرش التقاطی به نظریه های دیگر. آلپورت احتمالا اولین نظریه پرداز شخصیت بود که افراد برخودار از سلامت روانی را بررسی می کرد. شخصیت های پخته با رفتارهای تاثیرگذار مشخص می شوند. یعنی نه تنها به محرک های بیرونی واکنش نشان می دهند بلکه همواره قادرند به شیوه های تازه و مبتکرانه بر محیط شان تاثیر بگذارند و باعث شوند محیط شان به آنها واکنش نشان دهد. رفتار تاثیر گذار صرفا به سمت کاهش تنش ها هدایت نمی شود، بلکه به سوی ایجاد تنش های جدید نیز گرایش دارد.
تعداد کمی از روانشناسان در تعریف اصطلاحات به اندازه آلپورت دقیق بوده اند. روشی که او در تعریف پیش گرفت، کلاسیک است. او ریشه کلمه پرسونا را تا ریشه های یونانی از جمله معانی زبان لاتین ردیابی کرد و پس از آن 49 تعریف از شخصیت را به صورتی که در الهیات،فلسفه، حقوق ، جامعه شناسی و روان شناسی به کار می رفتند به دست آورد. او بعداً پنجاهمین تعریف را ارائه کرد که در سال 1973 عبارت بود از سازمان پویای درون شخصی ، که از نظام های روانی- جسمانی تشکیل شده اند. که الگوهای شاخص رفتار، افکار و احساسات شخص را ایجاد می کنند (آلپورت 1937، اسماعیلی فر، 1390).
از تعریف فوق می توان فهمید که از نظر وی، شخصیت مجموعه از اجزای جدا از هم نیست، بلکه دارای سازمان است. شخصیت غیر فعال نیست بلکه فعال و دارای فرآیندهایی است. شخصیت یک مفهوم روانشناختی است، با این وجود به طور تنگاتنگی با بدن جسمانی گره خورده است. شخصیت یک نیروی علّی است و کمک می کند مشخص کنیم شخص چگونه با محیط در ارتباط است شخصیت نه به یک طریق بلکه به شیوه های مختلف یعنی در رفتار، افکار و احساسات ما متجلی می شود (شولتر 1998، ترجمه سید محمدی 1381).
Kelly
Alport