استراتژیهای سیاست خارجی
استراتژی، همان هدف یا اهداف بسیار مهم است که امروزه هدف ملی نامیده میشود.[۱۴۲] این استراتژی به سه بخش تقسیم میشود:
۱ـ هدفهای حیاتی. این هدف یا اهداف، ارزشهای اساسی جامعه است که دولت و ملت، موجودیت خود را بسته به حفظ و دستیابی به آن دانسته و همواره باید در انجام آن بکوشند.[۱۴۳] استراتژی اصلی قرآن در سیاست داخلی و خارجی، رستگاری انسانهاست و خداوند از مؤمنان میخواهد که در این راستا حرکت کنند: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَیرَْ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون. ای کسانی که ایمان آوردهاید، رکوع و سجود کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید تا رستگار شوید.»
امروزه، استراتژی یا استراتژیها را چنین تقسیم بندی میکنند: مستقل، وابسته، کوتاه مدت، میان مدت، بلند مدت، ظاهری و واقعی، سازگار و ناسازگار، متحد و پراکنده، حفظ و یا تغییر وضع موجود.[۱۴۴]
استراتژی مستقل، بر اساس تأمین نیازهای هر کشور به اجرا در میآید و به این معنی است که این استراتژی نباید تحت تأثیر فشارهای خارجی قرار گیرد و از مسیر خود منحرف شود.
استراتژی وابسته، به استراتژی گفته میشود که اجرای آن، وابسته به شرکت دیگر کشورهاست؛ زیرا همگرایی میان چند دولت، باعث کاهش یا از میان رفتن فشارهای خارجی میشود.
در استراتژی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت، عامل زمان، به کارگیری تکنولوژی و حوزه عمل دخالت دارد. استراتژی کوتاه مدت، بیشتر مقطعی است و به خواستههای آنی دولتها پاسخ میدهد؛ ولی همواره امکان تغییر این گونه هدفها هست. گاهی استراتژی کوتاه مدت، جنبه واکنشی به رفتارهای دیگر کشورها دارد؛ یعنی دولت بیاینکه برنامه از پیش تعیین شدهای داشته باشد، ناچار به واکنش در برابر دیگر دولتها میشود که ممکن است با استراتژیهای میان مدت یا بلند مدت آن کشور سازگاری نداشته باشد؛ ولی دولت برای حفظ منافع خود، ناچار به واکنش میشود.[۱۴۵]
استراتژی میان مدت، ممکن است از یک سو با استراتژی کوتاه مدت و از سوی دیگر با استراتژی بلند مدت مرتبط باشد.
منظور از استراتژی ظاهری و واقعی این است که گرچه داده ها و استراتژیهای سیاست خارجی دولتها بر اساس الگوهای رفتاری آن ها ارزیابی میشود، گاهی ممکن است تفکیک میان هدفهای صوری و نیات واقعی دولتها با دشواری رو به رو شود. از این رو، تکرار رفتارهای مشخص از سوی یک دولت، قاعدهای برای پی بردن به استراتژی واقعی اوست. البته پیش میآید که یک دولت، در موقعیتی قرار میگیرد که صرفاً در برابر کنش دیگران واکنش نشان میدهد و تکرار این واکنشها، ممکن است این تصور را پدید آورد که آن دولت از استراتژی ویژهای پیروی میکند؛ در حالی که چنین نیست و آن دولت از روی ناچاری چنان واکنشهایی نشان میدهد.[۱۴۶]
برای بررسی رفتارهای واقعی دولتها، باید عوامل و متغیرهای گوناگون تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی، ایدئولوژیک، نظامی و امنیتی را در چارچوب ساختار داخلی و محیط بینالمللی در نظر گرفت.
استراتژی سازگار و ناسازگار، یعنی معمولا میان استراتژیهای یک کشور، هماهنگی وجود دارد. به این معنی که مثلا تأکید بر امنیت ملی، به مفهوم نادیده گرفتن پیشرفت اقتصادی نیست؛ ولی گاهی با وجود کوشش برای ایجاد هماهنگی میان استراتژیهای سیاست خارجی، کشور در وضعیتی قرار میگیرد که میان دو استراتژی تعارض پیش میآید و دولت ناچار میشود یکی را قربانی دیگری کند. از این رو، زمانی که میان استراتژیها هماهنگی وجود دارد، آن ها را سازگار و زمانی که تعارض پیش میآید، ناسازگار میگویند.[۱۴۷]
منظور از استراتژیهای متحد و پراکنده، این است که همه استراتژیها باید یک هدف را دنبال کنند و آن، تأمین منافع ملی است. گاهی ممکن است یک دولت بر اثر نداشتن آگاهی درست از جامعه جهانی و ناتوانی در تبدیل خواستهها به داده های مناسب سیاست خارجی و ناهماهنگی میان کارگزاران حکومتی و نداشتن درک مناسب از منافع ملی، ناچار به دنبال کردن سیاستهای پراکندهای شود که به هیچ وجه ارتباطی منطقی میان اجزای تشکیل دهنده آن وجود ندارد. رفتار چنین دولتهایی جنبه انفعالی دارد و نشانگر استراتژی پراکنده است.[۱۴۸]
معنی استراتژیهای حفظ وضع موجود و تغییر وضع موجود، این است که گاهی اهداف سیاست خارجی را بر حسب تجدید نظر در الگو و بافت سیاست بینالملل یا حفظ آن، به استراتژیهای تجدید نظرطلبانه و قبول وضع موجود تقسیم میکنند. دولتهایی که بنا به انگیزه های گوناگون مانند: ایدئولوژی توسعه طلبانه یا جبران شکستهای گذشته، دارای اهداف تجدیدنظرطلبانه هستند، میکوشند به نحوی ساختار نظام بینالمللی و الگوهای رفتاری را دگرگون کنند و از طریق شرکت در ائتلافها و تقویت قدرت ملی، وضع موجود را در صحنه سیاست بینالملل به گونهای تغییر دهند که منافع آن ها تأمین شود.[۱۴۹]
اصولا دولتهایی که سیاست خارجی آن ها در چارچوب ایدئولوژی تفسیر میشود، از تقسیمات جغرافیایی موجود، توزیع قدرت و هنجارهای حاکم بر سیاست جهانی ناراضیاند؛ زیرا ایدئولوژی بر پایه ارزش تعریف میشود و ارزشها، بایدها و نبایدها را مطرح میسازد. مجموع این بایدها و نبایدها، داده های سیاست خارجی و استراتژیهای این گونه دولتها را در عرصه سیاست بینالملل مشخص میکند.[۱۵۰]
با توجه به تعریفهایی که از انواع استراتژی بیان شد، روشن میشود که استراتژی سیاست خارجی مطلوب قرآن کریم، بجز استراتژی ظاهری و پراکنده، بقیه موارد را دارا میباشد. از این رو، در رویکرد قرآنی به سیاست خارجی، هدف اصلی تأمین منفعت اصلی بشر، یعنی رستگاری است و بسیار فراتر از اهداف سیاست خارجی انسانهاست که بر پایه منافع ملی میباشد که گاهی به بهای پایمال کردن منافع دیگر انسانها به دست میآید. از نظر قرآن کریم، گاهی ملتی باید بخشی از منافع ملی خود را برای دستگیری مردم دیگر هزینه کند: «وَ لایَأْتَلِ أُوْلُواْ الْفَضْلِ مِنکمُْ وَ السَّعَهِ أَن یُؤْتُواْ أُوْلی الْقُرْبی وَ الْمَسَاکِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ فی سَبِیلِ اللَّهِ. و سرمایهداران و فراخدولتان شما نباید از دادنِ [مال] به خویشاوندان و تهیدستان و مهاجران راه خدا دریغ ورزند…» (نور/۲۲)
۲ـ هدفهای متوسط. این هدفها، به اهدافی گفته میشود که معمولا متضمن تقاضاهایی از دیگر کشورهاست. دامنه این اهداف گسترده است؛ از این رو، آن ها را میتوان به سه گونه تقسیم کرد: