در دوره او همواره شایعاتی درباره لیست سیاه سینماگران به گوش می رسید که واکنش به این نوع اقدامات در قالب نامه ی ۲۱۴ سینماگران به وزیر ارشاد که خواستارلغو یا کاهش ضوابط دست و پا گیر و شیوه پیچیده نظارت برفیلم سازی شده بودند . در دوره ضرغامی تمام فیلم نامه های وزارت ارشاد ملزم به رعایت درجه بندی الف ، ب و ج شدند . ضرغامی در مدت چهار سال مدیریت بر کرسی معاونت سینمایی از جمله پرحاشیه ترین و جنجالی ترین روزهای سینمای ایران را شکل داد . واکنش سرد او نسبت به کسب جایزه ” کن ” توسط عباس کیارستمی و احضار سینماگران و برپایی جلسات توجیهی با آنان برای عدم دخالت در تبلیغات ریاست جمهوری بود . ضرغامی از فردای دوم خرداد دیگر سر کارش حاضر نشد .
با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری در خرداد ۱۳۷۶ ، ضرغامی و میرسلیم ، وزارت ارشاد را ترک کردند و دوران تازه ای شروع شد . سیف الله داد به مدت چهار سال از شهریور ۱۳۷۶ تا تیرماه ۱۳۸۰ معاون امور سینمایی کشور شد و با شعار اصلاحات ، به گشودن فضای سینمایی با هدف واگذاری امور به خود سینما گران کار خود را آغاز کرد . او اولین سینماگری بود که مدیریت سینما را عهده دار شد . این مدیرعامل پیشین خانه سینما با یارانش ( منوچهر محمدی ، عبدالحمید محبی ، محمد حسن پزشک و مهدی سلیمی ) راه و مسیری را که بهشتی و انوار در خصوص تصدی سینما ترسیم کرده بودند ادامه دادند ، زنده یاد سیف الله داد ، نظارت پیچیده در خصوص تصویب فیلم نامه ها را از میان برداشت و جذب مخاطب را اولویت اصلی قرار داد . تاسیس سالن های جدید ، نوسازی سالن ها و تصمیم درمورد فیلم های تولید شده به هیات عالی نظارت سپرده شد و فیلم های بانو ، دیدار و آدم برفی که در زمان ضرغامی تولید شده بودند ، به پرده سینماها آمد .
اما جریانات و جناح مخالف قوه مجریه رویه دیگری را در پیش گرفت . سینماهایی که ” آدم برفی ” را نمایش می دادند ، با حمله گروهایی مواجه شدند و این آغاز دورانی بود که خاتمی در اواسط آن یعنی ۲۴ / بهمن / ۱۳۷۹ اعلام کرد دولتش هر ۹ روز با یک بحران مواجه بوده است . قبل از این یعنی در ۲۴ / آذر / ۱۳۷۹ عطاالله مهاجرانی استعفا و جایش را به احمد مسجد جامعی که فردی میانه رو بود ، داد . البته مرحوم سیف الله داد تا بهمن ۱۳۸۱ بر مسند معاونت سینمایی تکیه کرد ، که اعتماد او به سینماگران و رفع توقیف فیلم های پیشین کلید خورد ، این کار مسجد جامعی مانند شمشیری دو پهلو عمل کرد ، از یک طرف بسیاری از فیلم سازان متفکر و خوش فکر و با استعداد سینما بهترین آثارشان را در این دوران مقابل دوربین بردند تا رکود ۵ ساله سینما شکسته شود و از طرفی دیگر فیلم سازانی توانستند با مناسب دیدن بستر زمینه را برای ساخت دوباره فیلم فارسی آغاز کنند . در دوران مرحوم سیف آلله داد ، سینمای ایران از قید و بند های انواع ممیزی پیش تولید و تولید رها و شرط نمایش فیلم ها در جشنواره ها برای اکران آنها حذف شد . او همچنین بودجه سینما و وام های تخصیص شده به آنها را به عادلانه ترین شکل ممکن میان سینماگران تقسیم کرد ، به طوری که بسیاری از فیلم سازان ، چنین عمل کرد فرا جناحی را نه قبل و نه بعد از سیف الله داد دیدند . در واقع پایه مرمت سالن های سینما و گرایش به ساخت و تجهیز سالن ها در تهران و شهرستان ها به طور قابل محسوسی به چشم آمد . با رفتن مهاجرانی ، سیف الله داد از مدیریت خداحافظی و جایش را به محمد حسن پزشک داد .
محمد حسن پزشک زمانی سکان مدیریت سینمای را در اختیار گرفت که آشکارا سینما وارد خط مقدم سیاسی شده بود ، آن چنان که نهادهایی امنیتی اقدام به شکایت از دست اندرکاران تولید چند فیلم در محاکم قضایی کرده بودند و تهمینه میلانی هم با حکم بازداشت روبه رو شده بود . در چنین شرایطی پزشک برای کم کردن حساسیت ها و آرام کردن فضا ، هدایت امور را به دست گرفت . او از سویی مجبور بود که نگاه های منفی بعضی از نهادهای مهم به سینما را تعدیل کند و از سوی دیگر با فشار بدنه سینما و رسانه های پر قدرت آن دوران مواجه شود که خواستارعقب نشینی نکردن از سیاست های قبلی بودند . پزشک در تمام دوران مدیریتش در این فضای دو گانه سیر کرد . هر چند تا حدودی توانست با کنار گذاشتن بعضی از برنامه ها و سیاست های قبلی حساسیت ها را کم کند ، اوج این سیاست در صحبت معروفش در نامناسب خواندن فضای حاکم بر فیلم ” دایره ” ساخته جعفر پناهی و دفاع از صدور مجوز برای آن بود . پزشک درآستانه جشنواره فیلم فجر بیستم جایش را به یک مدیر نظارتی داد .
بعد از محمد حسن پزشک ، نهمین نفر ، محمد مهدی حیدریان بود که به مدت دو سال و نیم ( بهمن ۱۳۸۱ تا مرداد ۱۳۸۴ ) با شعار سینمای معنا گرا ، مجوز ساخت فیلمهایی هم چون مار مولک ( کمال تبریزی ) ، دوئل ( احمد رضا درویش ) ، مهمان مامان ( داریوش مهرجویی ) ، بوتیک ( حمید نعمت الله ) ، شهر زیبا ( اصغر فرهادی ) ، به رنگ ارغوان( ابراهیم حاتمی کیا ) را صادر کرد .
اگر محمد حسن پزشک دراین تلاش بود که ضمن راضی نگه داشتن نهادهای دولتی منتقد و مخالف ، طرفداران دولت اصلاحات را هم همراه خود داشته باشد ، محمد مهدی حیدریان ابایی ازاین نداشت که بگوید بعضی ازسیاست های قبلی غلط بوده و حتی بر سر حضور فیلم های چون ” طلا ی سرخ ” ساخته جعفر پناهی در جشنواره های جهانی مانع ایجاد کند و اجازه نمایش چندین فیلم را ندهد . حیدریان که خاطره همکاریش با تیم انوار – بهشتی به عنوان مدیر اداره نظارت و ارزشیابی آن دوره در خاطره سینماگران باقی بود با سابقه ای از حضور در تلویزیون به عنوان مدیر سیما فیلم به سینما آمد و آشکارا تلاش کرد با شعار سینمای معناگرا ، اعتمادهای از دست رفته را جبران کند . او در دوران مدیریتش با آنچه طوفان دیجیتال خوانده می شد دست وپنجه نرم کرد . حیدریان بیشتر ترجیح داد در حوزه سخت افزاری سینما فعالیت کند و با بازسازی سینماهای قدیمی و اقداماتی در راستای ساختن چند سالن جدید و راه اندازی طرح ” سینما کارت ” را که اقدامی برای صنعت خوانده شدن سینما در چارت مدیریتی خود بود اعمال کند .
شعار اصلی دهمین معاونت سینمایی ، سینمای ملی بود . محمد رضا جعفری جلوه در طول چهار سال ( مرداد ۱۳۸۴ تا شهریور ۱۳۸۸ ) فعالیت توانست پروانه ساخت فیلم های زیادی را صادرکند گه از معروفترین آنها می توان به اخراجی ها ( مسعود ده نمکی ) ، خون بازی ( رخشان بنی اعتماد ) ، اتوبوس شب ( کیومرث پور احمد ) ، آتش بس ( تهمینه میلانی ) ، آواز گنجشک ها ( مجید مجیدی ) ، درباره الی( اصغر فرهادی ) ، خیلی دور/ خیلی نزدیک ( رضا میرکریمی ) و… اشاره کرد .
گفته می شود درباره گزینه های مورد نظر دولت مردان جدید بعد از انتخابات ۱۳۸۴ برای مدیریت سینمای کشور ، محمد رضا جعفری جلوه جایی نداشت و او با درخواست سینماگران با نفوذ و شاخص کشور از مقامات عالی رتبه نظام به این سمت انتخاب شد . همین موضوع نشان دهنده شرایط ویژه ای بود که جعفری جلوه و مدیریتش در آن قرار داشت . این موضوع در کنار نوع مدیریت خاص جعفری جلوه که بیش از همه مبتنی بر شکل نگرفتن کمترین انتقاد و حاشیه بود ، در تمام چهارسال مدیریت جلوه عملا تبدیل به نوعی بی عملی ، بی خاصیتی و بلا تکلیفی شد . او با شعار سینمای ملی کارش را آغاز کرد اما تا پایان دوره مدیریتش نتوانست تعریف کاملی از نوع سینمای ملی ارائه دهد ، در دوران وی حاشیه هایی بر فیلم هایی چون ” سنتوری ” ساخته داریوش مهرجویی و هم چنین اعتراضات فراوان سینماگران در آستانه جشنواره بیست و ششم از مهمترین آنها بود . دوران جلوه بودجه سینمای ایران افزایش چشمگیری یافت اما همین موضوع سر آغازمناقشات فراوان شد . شاه حسینی مدیر عامل دو سال آخر جلوه ، با سیاستی خاص این بودجه را اختصاص به تولید داد و اربابی هم در پایان دورانش نارضایتی های فراوان از خود به جا گذاشت . چند پروژه عظیم سینمایی قرار بود در کارنامه جلوه به عنوان سینمای فاخر باشد ، اما همه آنها در حال حاضر مراحل تولید را طی می کنند .
آخرین مرد معاونت سینمایی این سالها جواد شمقدری است . یازدهمین معاون از مهر ۱۳۸۸ و با شعار جلب حمایت و اعتماد سینماگران شروع به فعالیت کرد .
- چشم انداز عملکرد شمقدری :
بنابر آنچه در چهارسال گذشته در قالب بیان دیگاههای عرضه شده و با توجه به اقدامات اخیر شمقدری ، آنچه به نظر می رسد کاهش نفوذ و سیطره مدیریت محوری است . شمقدری در این راستا احتمالا تلاش خواهد کرد ضمن تغییر مسیر حرکتی بنیادی سینما فارابی در راستای جریان سازی تولید سینما از نقش محوری نهادها و طیف های گوناگون بکاهد و در صدر آنها خانه سینما قرار دارد و در ادامه طیف سینماگران پرنفوذ انقلاب ، بدنه سینمای ایران ناشی ازسیاست های خنثی دوره گذشته به سمت تولید فیلم های کمدی سطحی گرایش شدیدی پیدا کرده است . شرایط فعلی از سوی هیچ مدیری قابل دفاع به نظر نمی رسد . ( کشانی ، ۱۳۸۹ : ۱۶ ) .
۵ – ۵ – ۲ ) آمار تماشاگر در سینمای بعد از انقلاب :
جمعیت کل کشور در سال ۱۳۷۱ بالغ بر ۵۵ میلیون نفر بود و این جمعیت در سال ۱۳۸۸ به ۷۰ میلیون نفر رسیده است . این افزایش نفوس در کشور متاسفانه در سینمای ایران عملکرد منفی داشته است و شاهد کاهش شدید مخاطبان سینمایی ( ۴۰ میلیون مخاطب سینمارو طی دو دهه با تقریبا ۲۰ میلیون نفر کاهش متوسط تماشاگران دهه ۸۰ نسبت به دهه ۷۰ به رغم افزایش ۱۵ میلیونی نفری جمعیت در این دهه مواجه بوده است ) . در جدول شماره ۱ مشاهده می شود که هر ایرانی در سال ۱۳۷۱ در طول سال یک فیلم درسینما دیده است و متاسفانه در سال ۱۳۸۸ هر ایرانی بیست درصد یک فیلم را در سال دیده است ، یعنی از هر ۵ نفر ایرانی ، یک نفر به سینما رفته است . در مرحله بعد جدول می توان به عملکرد میزان مخاطبان استان تهران در سال ۱۳۷۱ که جمعیتی بالغ بر ۸ میلیون نفر بوده است و سایراستان ها با جمعیتی بالغ بر ۴۷ میلیون نفر در مقایسه با جمعیت استان تهران در سال ۱۳۸۸ که بالغ بر ۵ . ۱۳ میلیون نفر و سایر استان ها که بالغ بر ۵۷ میلیون نفر است . در سال ۱۳۷۱ هر تهرانی در طول سال دو فیلم و هر شهرستانی ۸۰ درصد یک فیلم را به تماشا نشسته است و این میزان در سال ۱۳۸۸ برای هر تهرانی ۵۸ درصد یک فیلم و هر شهرستانی ۱۳ درصد یک فیلم بوده است . کاهش ۵۰ درصدی مخاطب طی این سالها در استان تهران و کاهش بیش از ۸۰ درصدی در سایر استان های کشور نشان از کاهش شدید هزینه سینما در سبد هزینه خانواده ها بالاخص خانواده های شهرستانی دارد . ورود رقبای جدید رسانه ای ، کاهش نمایش فیلم های خارجی در سینماهای کشور و متعاقبا عدم تنوع در حوزه نمایش کشور ، ارتقای سطح سلیقه مخاطب ، تولیدات نازل ، فرسودگی بیش از حد سینماها ، پراکندگی قدیم جغرافیایی سینمایی ، عدم ثبات میدیریت و … تنها بخشی از مشکلات این سالها بوده است . ظاهرا اثرات منفی ۷۰ درصدی مخاطب در این ۱۵ سال را باید با افزایش مطلق بیش از ۴ هزار درصدی بهای بلیط دراین مدت جبران کنیم و افزایش کیفی سایر پارامترها و هزینه های اشتباه را از تماشاگران طلب کنیم . ( علم الهدی ، ۱۳۸۹ : ۵۶ ) .
جدول شماره ۲ : میزان تماشای سالیانه فیلم در سینماهای ایران از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۸ .
سال | استان تهران | سایر استان ها | جمع کل |
۱۳۷۱ | ۱۰۹/۵۲۷/۱۶ | ۶۳۶/۵۰۳/۳۷ | ۷۴۵/۰۳۰/۵۴ |
۱۳۷۲ | ۴۴۴/۳۷۴/۱۶ | ۷۰۶/۴۳۴/۳۸ | ۱۵۰/۸۰۹/۵۴ |
۱۳۷۳ | ۳۴۲/۰۱۷/۱۷ | ۰۹۲/۱۵۰/۳۹ | ۴۳۴/۰۳۲/۵۶ |