فیلسوفان دینی هم دلسوز و هم غیر دلسوز میباشند ،تمایل آن ها به سهیم شدن در باره فرضیات اشتباه مانند”خدا وجود دارد”بیان کننده این است که خدا نشان دهنده حالت و خلق و خوی هاست و همچنین عبارت ” خدا درباره همه ما داوری خواهد کرد ” در واقع پیشگویی در باره آینده است. آن ها سپس بحث را درباره چیزی ،نه حکم درست و یا پیشگویی صحیح ادامه میدهند اما در برخی از مباحثات هر دو بیان میکنند که خداشناسی نظری و الحاد هر دو به یک اندازه اشتباه میباشند چرا که به هیچ چیز منجر نمی شوند. (هاند ، ۲۰۰۶ ، ص. ۱۹۰ ).
هادسون یکی دیگر از فیلسوفان دین است که به شدت به وسیله ی “گفتمان هایی درباره باور دینی” ویتگنشتاین تحت تاثیر قرار گرفته است. او بسیار تأکید میکند که باورهای دینی به نحو قابل ملاحظه ای از باورهای دیگر، متفاوت است. در “رویکردی فلسفی به دین”(۱۹۷۴)، او سعی میکند نشان دهد که گفتمان دینی “یک بازی زبانی به لحاظ منطقی متفاوت و متمایز” را تشکیل میدهد و آن یک بازی از لحاظ عقلی مناسب و قابل ملاحظه برای انجام دادن است. با این وجود برخلاف فیلیپس، هادسون تردید نمی کند که باورهای دینی به طور ویژه، گزاره ای یا قضیه ای هستند. داشتن باورهای دینی، حفظ کردن بعضی قضیه ها و گزاره هایی است که درست هستند، گزاره هایی که به بعضی موضوعات یا وقایع اشاره میکنند و آن ها را توصیف میکنند(همان ، ص. ۶۹ ).
فصل سوم امکان علم دینی از دیدگاه سنت گرایان
مقدمه
بیش از یک دهه است که بحث از معنا، امکان، مطلوبیت، چگونگی و ضرورت علم دینی برخی از محافل علمی را به خود مشغول کردهاست. برخی مسئله را به گونه ای مطرح میکنند که گویی قرار است مسلمانان با مراجعه به متون معتبر دینی (کتاب و سنت ) از نو به تولید علم همت گمارند و فقط با تکیه بر آموزه های نقلی، علم جدیدی پدید آورند و مخالفان و منتقدان علم دینی نیز غالباً این تلقی از علم دینی را مورد بحث و نقد قرار میدهند. اما حقیقت این است که تقریباً هیچ یک از مدعیان اصلی علم دینی، حتی اعضای فرهنگستان علوم اسلامی چنین سخنی بر زبان نرانده اند. شاید مهمترین مشکل در این عرصه، شفاف نبودن بسیاری از مبانی علم شناسی و دین شناسی بحث است. مثلاً برخی از مدافعان علم دینی، گاه بر مبانی فلسفه ای تکیه میکنند که علم را بیشتر، امری فرهنگی معرفی میکند تا امری معرفتی. این تلقی ناخوداگاه آن ها را به وادی نسبیت گرایی می کشاند. همچنین گاه دین، خواسته یا ناخواسته، محدود در ارزش ها و یا منحصر در متون نقلی معرفی می شود. (سوزنچی، ۱۳۸۹، ص. ۶۴ ).
در ادامه این فصل ابتدا مروری مختصر بر زندگی و نظرات متفکرین سنت گرایی می اندازیم و سپس به توضیح علم دینی از نظر سنت گرایی می پردازیم.
فیلسوفان سنت گرا
۱ – رنه گنون[۶]
در مورد نخستین بخش زندگى رنه گنون، اطلاعات ما بسیار اندک است؛ زیرا او فردى بسیار کمسخن بود. واقعگرایىاش که یکى از وجوه عظمت اوست، سبب شد که به خطرات ذهنیتگرایى و خردگرایى در جهان متجدد پى ببرد، و از سوى دیگر، شاید او را به جایى بسیار دور سوق داد. در هر حال، او از سخن گفتن درباره خویش ابا داشت. از زمان مرگش کتابهاى زیادى دربارهاش نوشته شده است و مؤلفان، بىشک از این که نتوانستهاند درباره او به اطلاعات وافرى دستیابند، غالباً احساس سرخوردگى فراوان کرده اند. (عزیزاللهی، ۱۳۸۶، ص. ۱۴۶ ).
نگاه رنه گنون به هستی، نگاهی دینی است. وی هستی و جهان را دارای هدف میداند که توسط حقیقتی مطلق، خلق شده است؛ حقیقتی که در رأس سلسله مراتب است که کثرات همه از او سرچشمه می گیرند. اما از آن جا که وحدت منشأ همه آن ها است تمایزات احتمالی آن ها در یگانگی ذات مطلق ناپدید می شود؛ زیرا او واقعیت مطلق و حقیقت تام است و هیچ چیز نمیتواند بیرون از او باشد. از نظر گنون، سنتها نیز همه از این حقیقت مطلق نشأت می گیرند. بنابرین همه آن ها در توحید مشترکند و در ظاهر تفاوت پیدا میکنند؛ آن هم به سبب شرایط زمانی و مکانی مختلف است و گرنه اصل و اساس تمام آن ها ذات یگانه است. مراد گنون از سنت، عادات ساده و بدون ارزش نیست، بلکه مراد وی آن چیزی است که در ادیان وجود دارد. اولین بحرانی که رنه گنون به آن اشاره می کند بحران دور شدن از سنت است. منظور وی از سنت، عادت ساده و بدون ارزش نیست، بلکه مراد وی آن چیزی است که در ادیان وجود دارد. ضدیت با سنت که در غرب شروع شد میبایستی در آن واحد، تغییر روحیه عمومی و تخریب همه سازمان های سنتی در غرب را هدف خود قرار دهد؛ بنابرین از آن پس، سازمانهایی که با روحیه جدید همآهنگ نبودند از بین رفتند. (همان، ص. ۱۴۸ ).
گنون در کتاب بحران دنیای متجدد میگوید:
«شهود عقلانی در تمدنهایی که ویژگی سنتی دارند، همچون اصلی تلقی میشود که سایر امور را میتوان بدان منتسب دانست. شهود عقلانی که تنها توسط دانش متافیزیکی قابل کسب است، متعلق به عقل محض است و بالاتر از عقل جزئی است. امروزیها که از هیچ چیز ورای عقل جزئی اطلاعی ندارند، حتی قادر به (دستیابی) تصوری از آن هم نیستند؛ حال آنکه تعلیمات دوران باستان و قرون وسطا نه تنها به وجود شهود عقلانی قایل بودند، بلکه به حاکمیت آن بر جمیع قوای عقلانی نیز معتقد بودند». این نکته بیانگر آن است که چرا قبل از دکارت «راسیونالیسم» وجود نداشت. (گنون، ۱۹۷۵، ص. ۳۶ ).
۲ – فریتیوف شوآن[۷]
فریتیوف شوآن از پدر و مادر آلمانی در بازل سوئیس در سال ۱۹۰۷ متولد شد، پدر وی نوازنده بود علاوه برموسیقی هنرهای مانند ادبیات شرق و اروپا نیز توانایی داشت. در مولوز فرانسه شوآن با آثار رنه گنون و شهودها و اصول متافیزیکی وی که افکار شوآن را مورد تأیید قرار میداد آشنا شد. شوآن در سال ۱۹۳۲برای اولین بار به الجزایر سفر کرد. در نتیجه این سفر شوآن برای اولین بار با یک تمدن سنتی و همچنین با تمدن اسلامی آشنا شد. (نصر، ۲۰۰۵، صص. ۲-۱ ).
فریتیوف شوآن، که پس از در آمدن به دین اسلام نام شیخ عیسی نورالدین احمد را برای خود برگزید، در اولین ساعات صبح پنجم ماه می ۱۹۹۸ در خانه اش در بلومینگتون در ایالت ایندیانای امریکا درگذشت. (فروزان، ۱۳۸۸، ص. ۹۴ ).
۲-۱- حکمت خالده از نظرشوآن
از دیدگاه سنت گرایان، تمام ادیان دارای وحدت درونی هستند. نخستین بار شوآن از آن به عنوان وحدت متعالی ادیان یاد کرد. به تعبیر دیگر ایشان معتقد است که ادیان بیش از یک حقیقت و گوهر ندارند. تنها شرایط تاریخی و اجتماعی موجب شده تا این دین و حقیقت و یا سنت واحد، چهره ها و یا قالب های متفاوت به خود بگیرد. در واقع تکثر ادیان به جهت سیر تاریخی بوده، نه به جهت باطن و گوهر دین و آن در نزد خدا از وحدت برخوردار است. بنابرین از منظور ایشان از وحدت متعالی ادیان این است که در واقع، تمامی ادیان در نزد خداوند، یک دین و یک سنت بوده و از تکثر برخوردار نیست. (قزی، حسنی، ۱۳۹۱، ص. ۱۱۶ ).