۱۲- داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشا دانش است نه استدلال و قیاس؛
۱۳- داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد؛
هر چند عرفای اسلامی نیز این مولفه ها را ذکر نموده اند، ولی از آنجا که این مولفه ها به انسان بینش داده و باعث افزایش سازگاری او با هستی می شوند، می توان آن ها را جزو مولفه های معنوی قلمداد نمود.
۲-۱-۱۱ مدل های هوش معنوی
اولین بار پس از انتشار کتاب چارچوب های ذهن[۳۹] توسط گاردنر، هوش معنوی به عنوان یکی از انواع هوش مورد استفاده قرار گرفت. گاردنر در این کتاب در سال ۱۹۸۳ نظریه هوش های چندگانه را مطرح ساخت و از هوش وجودی که با تردید آن را هوش معنوی می نامید، نام می برد (گاردنر، ۱۹۸۳).
۲-۱-۱۱-۱ مدل چهار مولفه ای کینگ
-
- درک معنی فردی: توانایی اخذ معنی فردی و درک تجارب فیزیکی و ذهنی، شامل قابلیت خلق و تسلط بر هدف زندگی
-
- آگاهی متعالی: قابلیت شناسایی ابعاد متعالی خود، دیگران و جهان فیزیکی (غیرمادی بودن) در حالات طبیعی و هوشیاری همراه با قابلیت شناسایی روابط ابعاد فوق با خود.
-
- تفکر انتقادی وجودی: قابلیت تعمق و تفکر نقادانه در طبیعت وجودی، واقعیت، هستی، فضا، زمان و دیگر موارد وجودی/ متافیزیکی. همچنین قابلیت تفکر در موارد غیر وجودی مرتبط با وجود یک فرد (از دیدگاه وجودی).
-
- حالات هوشیاری بسط یافته: توانایی ورود و خروج از حالات هوشیاری (مثل هوشیاری خالص، هوشیاری کیهانی، یگانگی، یکی بودن) و دیگر حالات تفکر در خود (مثل تفکر عمیق، تعمق، دعا و نیایش) (کینگ، ۲۰۰۸).
۲-۱-۱۱-۲ مدل زهر و مارشال
زهر و مارشال مدل هوش معنوی خود را به شکل هرمی از هوش انسانی نشان می دهند که هوش معنوی در بالای این هرم قرار گرفته و در زیر هوش معنوی، هوش هیجانی (جنبه های محتمل هوش اجتماعی) و در پایین این هرم هوش استدلالی قرار دارد که منتج از فرایندهای ابتدایی مغزی است.
شکل (۲-۱). مدل هوش معنوی زهر و مارشال
اساسا این مدل رویکردی کل نگر به روانشناسی دارد که عوامل فیزیکی، روانی، هیجانی و معنوی را به صورت سطوح چندگانه گرد هم می آورد (ماینر، ۲۰۰۹).
مدل زهر و مارشال دیدگاه روانشناسی غرب و فلسفه شرق و نیز علم قرن بیستم را به هم پیوند می دهد. سمبل آن ها برای هوش معنوی گل نیلوفر است که معتقدند هوش معنوی به ما کمک می کند با برداشتن محدودیت ها و شناخت خویش مانند نیلوفری از درون مرداب بشکفیم و به سمت خورشید حرکت کنیم و عرش و زمین را به هم اتصال دهیم. در فلسفه آسیایی، نیلوفر سمبل تمامیت است و هدف معنویت غرب دستیابی به این تمامیت بوده و روانشناسی این تمامیت را کمال می نامد (ساغروانی، ۱۳۸۸).
۲-۱-۱۱-۳ مدل پنج مولفه ای ایمونز
-
- ظرفیت برتری
-
- توانایی ورود به موقعیتی که افزایش دهنده آگاهی معنوی باشد
-
- فعالیت های خود را با احساس معنویت انجام دادن
-
- توانایی بهره گیری از منابع معنوی جهت حل مشکلات
-
- ظرفیت ورود به رفتارهای فضیلت مآبانه برای نشان دادن بخشش، سپاسگزاری، رحم و تواضع.
ایمونز در پاسخ با انتقاد مه یر (۲۰۰۰) مبنی بر این که ظرفیت رفتارهای فضیلت مآبانه رفتاری است که به شخصیت و اخلاقیات نسبت داده می شود نه به هوش، بعد پنجم مولفه اش را کنار گذاشت و چهار بعد اول را به عنوان عناصر مدل خود تایید نمود.
۲-۱-۱۱-۴ مدل پنج مولفه ای سیسک
سیسک مدلی پنج مولفه ای برای هوش معنوی معرفی می نماید که این مولفه های کلیدی در بردارنده تجارب، ارزش ها، ظرفیت ها، خواص و سیستم های هوش معنوی است و عبارتند از:
-
- ارزش های بنیادین: اتصال، رحم و شفقت، وحدت در همه چیز، احساس تعادل، خدمت و مسئولیت.
-
- فضایل بنیادین: صداقت، انصاف، دلسوزی، مهربانی.
-
- تجارب بنیادین: آگاهی از ارزش های نهایی و غایی و معنای آن ها، تجربه اوج، احساس تعالی، و آگاهی وسعت یافته.
-
- قابلیت های بنیادین: دغدغه و دل مشغولی به مسائل هستی و مهارت شهود و مراقبه و بینش.
-
- نظام های نمادین: شعر، موسیقی، استعاره، داستان.
۲-۱-۱۱-۵ مدل امرم
مدلی که امرم (۲۰۰۷) برای هوش معنوی ارائه می دهد بر اساس مصاحبه ای بود که با ۷۱ نفر از پیروان سنت های معنوی مختلف (اسلام، بودیسم، مسیحیت، بت پرستی، صوفی گری، هندوئیسم و …) که از نظر اطرافیانشان (شیخ، کشیش، روحانی و …) افراد باهوش معنوی معرفی شده بود و برخی دیگر که معنویت را به نوعی با زندگی خود در آمیخته بودند، انجام داد و از آنان خواست توضیح دهند: