بنابرین تمرکز یک درمانگر خانواده بر رابطه ای است که افراد و عقاید و رفتارشان با عقاید و اعمال جمعی گوناگونی که زندگیشان در آن تکوین یافته میباشد و نیز روشهایی را نشان میدهد که این اعمال جمعی، اجتماعی، مذهبی، و سیاسی بر تداوم و انسجام یا گسیختگی و بی انسجامی احساس خود تأثیر دارند. توجه خانواده درمانی بر راه های متمرکز است که در آن الگوهای رفتار، چه آنهایی که مشکل ساز هستند و چه آنهایی که میزان بهزیستن را بالا میبرند، در زندگی افراد نقش های مختلفی را اعمال میکنند. مشکلات موجود ممکن است به شکلهای گوناگونی توصیف شوند. سیستمهای اجتماعی تداخلی اعضاء خانواده، خانواده گسترده و مؤسساتی که اعضای خانواده به طور روزانه با آن ها در تماس هستند مانند مدارس، پزشکان، خدمات بهداشتی و سایر خدمات تخصصی که ممکن است متوجه بهبود خانواده باشد یا اینکه آن را لکه دار کند. با توجه به سطوح چند گانه سیستمهای اجتماعی که با زندگی خانوادگی مرتبط اند اغلب به جای «خانواده درمانی» به درمان بنیادی یا «رویکرد بنیادی» اشاره می شود. تعاریفی که در سطوح مختلف سیستم اجتماعی از زندگی خانوادگی می شود ممکن است بر طرق مختلف در تعریف یک خانواده قابل اجرا باشد.
بنابرین ممکن است که این تعاریف وارد زبان و متون درمانی نیز بشود. دیدگاه های شخصی نسبت به برخورد و پیوندهای میان این دیدگاه های ذهنها با تعریفهای آسیب شناختی که حاصل تعاریف دیگران است. قسمتی از نتایج مباحث در زمینههای درمانی میباشد.
خانواده درمانی مفهومی است که به مراتب گسترده تر از صرف دیدن، اعضاء خانواده یا یکدیگر است. آنچه خانواده درمانی را از انواع دیگر روان درمانی متفاوت میسازد، شیوه اندیشیدن درباره ماهیت و علل اختلافات عاطفی و رفتاری است. درمانگران خانواده معتقدند که درک و شناخت رفتار فرد بدون درک و شناخت زمینه ای رفتار در آن رخ داده است، غیر ممکن میباشد. تعامل خانواده مجموعه ای از واکنشهای زنجیره ای بی پایان است و درمانگر در شناخت الگوهای تکراری که در آن رفتار صورت میگیرد تمرکز میکند. بنابرین هدف یافتن یک رفتار یا واقعه که موجب پیدایش رفتار شده باشد نیست، بلکه مداخل در پیشگیری از تکرار آن الگوی رفتاری است. از نظر بوئن (۱۹۷۸) هدف اصلی خانواده درمانی مشخص ساختن جایگاه فرد در درون خانواده است. در حالی که اسپک[۲۹] (۱۹۷۳) هدفهای شبکه خانواده درمانی را به شرح زیر بیان میکند.
الف- فعال سازی نقاط مثبت ب-تغییر وابستگی ها
ج- روشن ساختن ماهیت ارتباط
پل ۱۹۷۵ معتقد است که خانواده درمانگر دارای نقش تسهیل کنندگی است و نه تعیین اهداف خانواده. خانواده درمانگران بسیاری با نظر فریمن ۱۹۸۰ موافقند که هدفهای فردی و خانوادگی قابل تجزیه از یکدیگر نیستند و درمانگر باید بین محتوا و فرایند تمیز قائل شو. نیازهای خانواده عبارت از آن چیزی است که خانواده مطرح میکند در حالی که با چگونگی برخورد با آن موارد در هر خانواده سرو کار خواهد داشت. مسئولیت محتوا و درمانگر مسئولیت فرایند درمان را بر عهده دارد. بنابرین هدفهای درمان ۲ وجه دارند.
-
- از سوی درمانگر مهارتهای ارتباط زوجین و خانواده آموزش داده می شود (فرایند)
- زوجها و خانواده باید بر مواردی که مورد نیاز آن ها است تمرکز کنند. (محتوا) به بیان دیگر، درمانگران آموزشی چگونگی را در خانواده و خانواده تعیین چه ها بر عهده دارند.
۲-۱۴- رویکرد بنیادی
اصول رویکرد بنیادی زیر بنای تمام الگوهای درمان است و با عنوان خانواده درمانی استفاده می شود. که می توان آن ها را به صورت ذیل خلاصه کرد.
-
- افراد در خانواده پیوندهای نزدیکی دارند و برای درک رفتارهای مشکل دار و ایجاد تغییر در آن ها تمرکز بر پیوندها و باورهای اعضای خانواده معتبرتر از تمرکز بر دیدگاه درمان بر یک فرد است.
-
- افرادی که نزدیک یکدیگر زندگی میکنند الگوهای تأملی را بنا میکنند که از زنجیره های نسبتاً ثابت گفتار و رفتار ساخته شده اند.
-
- الگوهای تعاملی، اعتقادت و رفتار راکه درمانگر مشاهده میکند و با آن ها درگیر است می توان به عنوان زمینه مشکل شناخت و به صورت علت و معلول در نظر گرفت که به شکل حلقه های بازخورد عمل میکنند و میان مشکل و خانواده پیوند ایجاد میکنند. به این موارد اغلب به عنوان الگوهای چرخه ای تعاملی اشاره می شود که در مقابل تفکر خطی علت و معلول در روانشناسی هستند و اولین صاحبنظران سیستمی سعی میکردند خود را از آن آزاد کنند. چنین الگوهائی تأثیرات متقابل و آموزش منظم حاصل از آن ها را به طور دو جانبه در بر می گیرند.
- مسائل موجود در الگوهای زندگی خانوادگی غالباً مربوط به مشکلاتی در انطباق با بعضی از تأثیرات یا تغییرات محیطی هستند. ممکن است چنین تغییراتی قبلاً رخ داده یا در شرف وقوع باشند. مثلاً شخص جوانی که خانه را ترک میکند، خانواده ای که مهاجرت میکند یا طلاقی که در شرف وقوع است و باعث گسترش الگوهای جدید و از دست دادن الگوهای قدیمی است. جزئیات دقیقی که خانواده ها چنین تغییراتی را با آن توصیف میکنند، زمانی که ساختار مسائل گذشته ومسائل مورد انتظار در آن ایجاد می شود در فهم و ظرافتهای تفکر خانواده و بحث درباره زندگی خانوادگی و مشکلات و راه حلهای آن نقش کلیدی دارند، این موارد هم درون خود افراد و هم بین آنان دیده میشوند، همه بزرگسالانی که جزئی از خانواده هستند ممکن است در ذهن خود گفته های مختلفی داشته باشند که اگرچه اغلب بر زبان نمی آید ولی در تفکر ایشان درباره خود و درباره جریان هایی که درگیر آن هستند الزامات نیرومندی برای عمل یا جلوگیری از آن به همراه دارد.
۲-۱۵- خانواده درمانی روان تحلیل گری (نظریه ۱)
هرچند نظریه روان تحلیل گری- با شدت و ضعف- توسط خانواده درمانگران بسیاری مورد استفاده قرار میگیرد تا در فهم آنچه در گروههای خانواگی می گذرد به آن ها کمک کند، تعریف مکتب روان تحلیل گری خانواده درمانی، با شیوه های درمانی خاص آن آسان نیست. به هر جهت به نظر میرسد هدف عمده خانواده درمانگر پیرو مکتب روان تحلیل گری، کمک به اعضاء خانواده برای کسب بینش نسبت بخود و رفتار متقابل آن ها باشد. اعضای خانواده به «تداعی آزاد» تشویق میشوند یعنی به افکار اجازه میدهند آزادانه و بدون سانسو، هشارانه جریان را پیدا کنند. و این افکار را بر زبان می آورند. در این درمان روی فرد متمرکز می شود. به تنهایی یا در جمع خانواده-درمانگر روی خاطرات گذشته فرد، اعضاء خانواده، احساسات مرتبط با افراد و … متمرکز می شود تأکید روی شیوه خاص است، همچنین روی گذشته به عنوان علت مشکل توجه می شود.
۲-۱۶- نظریه آدلر
بر اساس نظریه آلفروآدلر[۳۰] کلیه رفتارها هدفمند و تعاملی است. فرد و نظامهای اجتماعی هر دو کل فکر هستند و افراد از طریق رفتارهای خود در نظامهای اجتماعی در جستجوی معنا میباشد. مبنای نظامهای اجتماعی خانواده است. از خانواده افراد نحوه تعلق داشتن و تعامل با یکدیگر را فرا می گیرند. مشکلات و یا کارکردهای بد در خانواده نتیجه یأس و یاعدم پذیرش در درون خانواده است. فرایند درمان بر آموزش و پرورش بیشتر بر رشد و تغییر تأکید دارد و مشاور و درمانگر به تعامل در درون نظام خانوادگی و تغییر نظام میان فردی توجه میکند. (کارلسون، ۱۳۷۸)