۲-۳۸- همزمانی اختلالات
اختلال افسردگی اساسی متداول ترین اختلال همزمان است، به طوری که شروع آن معمولأ بعد از اختلال بدریخت انگاری بدن است. اختلال اضطراب اجتماعی، OCD، و اختلالات مرتبط با مواد همزمان نیز شایع است(انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳).
۲-۳۹- درمان
۲-۴۰- دارو درمانی
بازدارنده های اختصاصی بازجذب سروتونین(SSRIs). بدون شک درمان انتخابی برای اختلال بدریخت انگاری بدن، (SSRIs)ها هستند. فیلیپس(۲۰۰۲) در یک مطالعه با بهره گرفتن از طرح دوسو کور[۸۱] با گره کنترل که دارونما دریافت کرده بودند، داروی فلوکستین را به مدت ۱۲ هفته بر روی ۶۷ بیمار مبتلا به BDD آزمایش کرد. نتایج نشان داد که فلوکستین به طور معنی داری نسبت به دارونما علائم اختلال بدریخت انگاری بدن و عملکرد روزانه را بهبود بخشید(میزان پاسخ ۵۳ در مقابل ۱۸ درصد). فیلیپس(۲۰۰۳) در مطالعه دیگری داروی سیتالوپرام را به مدت ۱۲ هفته بر روی علائم ۱۵ بیمار مبتلا به BDD مورد آزمایش قرار داد. نتایج نشان داد که سیتالوپرام به طور معنی داری کیفیت زندگی و عملکرد روزانه این بیماران را بهبود بخشید(میزان پاسخ ۷۳ درصد بود). همین پژوهشگر در طرح دیگری با داروی فلوکسامین که به مدت ۱۶ هفته، بر روی علائم ۳۰ بیمار مبتلا به BDD انجام داد. میزان پاسخ بیماران به فلوکسامین ۶۳ درصد بود. همچنین پریوگی[۸۲](۱۹۹۷) نیز داروی فلوکسامین را به مدت ۱۰ هفته بر روی علائم ۱۵ بیمار مبتلا به بدریخت انگاری بدن مورد آزمایش قرار داد. که میزان پاسخ بیماران به فلوکسامین ۶۷ درصد بود(ربیعی، ۳ ۱۳۹).
افرادی که به درمان با SSRIsها پاسخ میدهند بهبود کلی در زمینههای: اشتغال ذهنی، توانایی مقاومت و کنترل افکار وسواسی، درد هیجانی،کاهش رفتارهای جستجو و کسب اطمینان، بهبود عملکرد روزانه، کاهش رفتارهای اجتنابی، افزایش بینش نسبت به بیماری از خود نشان میدهند(ربیعی، ۱۳۹۰).
۲-۴۱- درمان شناختی-رفتاری(CBT)
درمان شناختی- رفتاری یکی از بهترین درمان ها از لحاظ اثر بخشی و تحقیقات انجام شده، برای اختلال بدریخت انگاری بدن میباشد(نظیر اوغلو و خیملانی-پتال، ۲۰۰۳،ویل، ۲۰۰۴،بوردنر، ۲۰۰۷، فیلیپس،۲۰۰۹). جنبه شناختی CBT بر روی افکار و باورها(شناخت ها) متمرکز است. هدف آن شناسایی، ارزیابی، و تغییر سبک های تفکر غیر منطقی و خود شکن میباشد. جنبه رفتاری درمان CBT بر روی رفتارهای مسئله ساز مثل وارسی خود در آینه و اجتناب از موقعیت های اجتماعی متمرکز است.
مطالعات مختلف نشان میدهند که CBT برای بهبود علائم اختلال بدریخت انگاری بدن در اکثر افراد اثربخش بوده است. ویل[۸۳](۱۹۹۶)، در یک مطالعه نیمه تجربی با گروه گواه در یک درمان فردی بر روی ۱۹ بیمار مبتلا به BDD در ۱۲ جلسه هفتگی به مدت یک ساعت، به این نتیجه رسید که گروه درمان نسبت به گروه کنترل بهبودی معناداری در علائم داشتند. روزن[۸۴](۱۹۹۶)، در یک مطالعه نیمه تجربی با گروه گواه در درمان گروهی بر روی ۵۴ بیمار مبتلا به BDD در ۸ جلسه هفتگی به مدت دو ساعت، به این نتیجه رسید که گروه تجربی(با اندازه اثر۸۰%) نسبت به گروه کنترل بهبودی معنی داری در علائم اختلال داشتند. نظیر اوغلو(۱۹۹۳،۱۹۹۶)، در یک مطالعه موردی(سری زمانی) در درمان انفرادی بر روی ۵ بیمار مبتلا به BDD در سری اول و ۱۷ بیمار در سری دوم، در ۱۲ جلسه هفتگی یک ساعته، به این نتیجه رسید که CBT به طور معنی داری علائم ۴ بیمار را در سری اول و ۱۲ بیمار در سری دوم را کاهش داده است(ربیعی،۱۳۹۰).
با این حال CBT با درمان های دیگر مقایسه نشده تا نشان داده شود که آیا CBT برای اختلال بدریخت انگاری بدن نسبت به سایر درمان ها برتری دارد یا نه؟ ولی معمولأ CBT در بین درمان های روانشناختی، درمان انتخابی برای این اختلال میباشد.
۲-۴۲- درمان فراشناختی
به طور کلی مفهوم سازی اصلی درمان فراشناختی برای بیماران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن بر پایه مدل فراشناختی ولز برای اختلال برای اختلال وسواس فکری-عملی است که به وسیله ربیعی(۱۳۸۸) برای اختلال بدشکلی بدن طراحی و تدوین شد. ربیعی و همکاران(۱۳۸۸) نشان دادند که بیماران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن نسبت به افراد سالم در مؤلفه های فراشناختی( راهبردهای کنترل فراشناختی) در آمیختگی افکار[عینیت بخشیدن به افکار]، باورهای مثبت و منفی فراشناختی)، مشکلات قابل توجهی دارند. هدف کلی درمان فراشناختی این است که بیماران به شیوه ی پردازش فراشناختی معطوف شوند و به پذیرش بی طرفانه ای از افکار مزاحم بدون ارتباط با پردازش بیشتر یا عمل دست یابند. همچنین هدف درمان را از توقف افکار مزاحم به یادگیری این نکته معطوف میسازد که نیازی نیست بر پایه ی افکار وسواسی یا دیگر انواع افکار مزاحم عمل نمود. بیماران باید شیوه های فراشناختی جدید و برخورد با افکار مزاحم را بیاموزند(ربیعی و همکاران،۱۳۹۳).
۲-۴۳- اختلال احتکار(ذخیره کردن)
اختلال احتکار یا ذخیره کردن با مشکل مداوم دور انداختن اموال یا دل کندن از آن ها، صرف نظر از ارزش واقعی آن ها، در نتیجه نیاز خیالی نیرومند به ذخیره کردن اجناس و ناراحتی مرتبط با دور انداختن آن ها مشخص می شود. اختلال احتکار با جمع کردن طبیعی تفاوت دارد. برای مثال، نشانه های اختلال احتکار به انباشته شدن تعداد زیادی اموال منجر می شود که به قدری مکان های زندگی را پر میکند و به هم می ریزد که از مصرف آن ها به طور قابل ملاحظه ای چشم پوشی می شود. نوع اکتساب افراطی اختلال ذخیره کردن، که اغلب اما نه همه افراد مبتلا به اختلال ذخیره کردن را توصیف میکند، از جمع آوری، خریدن، یا دزدیدن بیش از حد اجناس تشکیل می شود که مورد نیاز نیستند یا جایی برای نگهداری آن ها وجود ندارد(انجمن روانپزشکی آمریکا، ۲۰۱۳).
ملاک های تشخیصی اختلال ذخیره کردن(احتکار) براساسDSM-5
ملاک های تشخیصی (۴۲F)3/300
الف. مشکل مداوم در دور انداختن اموال یا دل کندن از آن ها، صرف نظر از ارزش واقعی آن ها.
ب. این مشکل ناشی از نیاز خیالی به ذخیره کردن اجناس و ناراحتی مرتبط با دور انداختن آن ها است.
پ. مشکل دور انداختن اموال به انباشتن اموال منجر می شود که مکان های زندگی فعال را متراکم و به هم ریخته میکند و به طور قابل ملاحظه ای موجب صرف نظر کردن از مصرف آن ها می شود. اگر مکان های زندگی به هم ریخته نباشد، فقط به علت مداخله افراد ثالث است(مثل اعضای خانواده، نظافتچی ها، صاحبان قدرت).
ت. ذخیره سازی موجب ناراحتی یا اختلال قابل ملاحظه بالینی در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا سایر زمینههای مهم دیگر عملکرد می شود(از جمله حفظ کردن محیط امن برای خود و دیگران).
ج. ذخیره کردن ناشی از بیماری جسمانی دیگر(مثل صدمه مغزی، بیماری مغزی-عروقی، نشانگان پرادر-ویلی[۸۵]) نیست.
د. ذخیره سازی با نشانه های اختلال روانی دیگر(مثل اختلال وسواس فکری- عملی،کاهش انرژی در اختلال افسردگی اساسی، هذیان ها در اسکیزوفرنی یا اختلال روانپریشی دیگر، نقایص شناختی در اختلال عصبی- شناختی عمده، تمایلات محدود در اختلال طیف اوتیسم) بهتر توجیه نمی شود.
مشخص کنید اگر:
همراه با اکتساب بیش از حد: اگر مشکل دور انداختن اموال با اکتساب بیش از حد اجناسی همراه باشد که مورد نیاز نیستند یا فضای کافی برای آن ها وجود ندارد.
مشخص کنید اگر: