-
- تهیه و تنظیم پرسشنامه بر اساس ادبیات موضوع؛
-
- توزیع پرسشنامه؛
-
- تجزیهو تحلیل داده ها؛ و
نتیجهگیری و ارائه پیشنهادهای لازم.
تعریف عملیاتی واژگان
- فرهنگسازمانی
فرهنگسازمانی به سیستمی از معانی مشترک که به وسیله یک سازمان حفظ میشود و یک سازمان را از سازمانهای دیگر جدا میکند، اطلاق میشود. این سیستم از معانی مشترک و مجموعهای از ویژگیهای کلیدی تشکیلشده است که سازمان برای آن ارزش قائل است (رابینز [۳]، ۱۹۹۱).
در این پژوهش برای فرهنگسازمانی، دوازده مؤلفه زیر در نظر گرفتهشده است:
-
- نوآوری فردی: میزان مسئولیت، آزادی و استقلالی که افراد درون یک فرهنگ دارا هستند؛
-
- تحمل مخاطره: حد و حدودی که کارکنان، پیشرفت و نوآوری را دوست داشته و مخاطره میپذیرند؛
-
- جهتدهی: میزانی که سازمان اهداف و انتظارات عملکرد را به صورت واضح و روشن بیان میدارد؛
-
- یکپارچگی و وحدت: واحدهای درونی سازمان چقدر تمایل دارند به شیوه یکسان و هماهنگ عمل کنند؛
-
- روابط مدیریت: مدیران تا چه حدی با زیردستان ارتباط برقرار کرده و از آن ها حمایت میکنند؛
-
- کنترل: سازمان تا چه حدی برای سرپرستی و کنترل رفتار کارکنان، به قوانین و مقررات و سرپرستی مستقیم متوسل میشود؛
-
- هویت: تا چه حدی اعضای سازمان، خود را با کل سازمان یکی دانسته و از آن کسب هویت میکنند؛
-
- سیستم پاداش: تا چه حدی، پرداخت (نظیر حقوق، ارتقاء) بر اساس معیار عملکرد کارکنان صورت میگیرد؛
-
- تحمل تعارض: میزانی که کارکنان تشویق میشوند که عیناً تعارضات و انتقادات را بپذیرند؛ و
-
- الگوهای ارتباطات: تا چه حدی ارتباطات سازمانی به سلسلهمراتب رسمی فرماندهی سطح بالای سازمان، مرتبط میشود.
-
- تحول سازمانی: میزانی که کارکنان در سازمان، در برابر تغییر مقاومت میکنند.
نتیجه گرایی: میزانی که کارکنان در سازمان، به نتیجه نهایی کار اهمیت میدهند.
-
- عملکرد
-
هرسی و بلانچارد معتقدند عملکرد سازمانی عبارت است از دستیابی یا فراتر رفتن از اهداف سازمانی و اجتماعی و انجام مسئولیتهایی که بر عهده افراد گذاشتهشده است (خردمند و ناظم، ۱۳۸۹). در این پژوهش عملکرد شامل مؤلفههای زیر می باشد:
-
- کیفیت کاری: دقت، مهارت، صداقت، بهداشت و نظافت؛
-
- کمیت کاری: نتایج کار، وظایف و مسئولیتهای شغلی، انجام دادن کارهای اضافی و ضروری؛
-
- وابستگی سازمانی: بهکارگیری روشهای صحیح کار کردن، ابتکار، وقتشناسی و حضور در محل کار؛ و
- طرز برخورد: رفتار با سازمان، شغل و همکاران و نحوه مشارکت در کارها میباشد (سعادت، ۱۳۷۵).
فصل دوم
ادبیات تحقیق
-
فرهنگ سازمانی
- مفهوم فرهنگ
در آثار کهن ایران واژه فرهنگ به معنی ادب و تربیت بهکاررفته است که با پسوند “ستان”، به صورت فرهنگستان و به معنی دبستان، و مکتب آمده است. مفهوم فرهنگ، از واژه هایی است که در جامعهشناسی متولدشده و به علم مدیریت راهیافته و در وادی مدیریت در چهره سازمان و کارکنان آن، مورد بررسی قرارگرفته است (فیض پور و همکاران، ۱۳۸۹).
فرهنگ واژهای است که علمای علم اجتماع و پژوهشگران رشته مردمشناسی آن را به کار میبرند. این واژه از گسترش وسیعی برخوردار است و آنچنان مفید واقعشده که آن را در سایر علوم اجتماعی نیز به کار میبرند. توجه انسانشناسان و جامعهشناسان و فلاسفه به فرهنگ و فرهنگشناسی سبب ارائه تعاریف گوناگونی از این مقوله مهم انسانی شده است، بهنحویکه گفته میشود تاکنون بیش از ۳۰۰ تعریف از فرهنگ ذکرشده است.
واژه فرهنگ از دو جزء ” فر” و “هنگ” تشکیلشده است. ” فر” به معنی نیروی معنوی، شکوه، عظمت، جلال و درخشندگی است. علاوه بر این ” فر” پیشوند است که در این صورت بهجای معنی جلو، بالا و پیش مینشیند. در اینجا ” فر” در معنی پیشوند بهکاربرده میشود. “هنگ” از ریشه اوستائی Thanga (سنگ) به معنی کشیدن، سنگینی، وزن، گروه و وقار میباشد. معنی ترکیبی این دو واژه بیرون کشیدن و بالا کشیدن است که منظور از آن بیرون کشیدن مجموع دانستنیها و نیروها و استعدادهای نهفته افراد یک ملت برای پربار کردن پدیدهها و خلاقیتهای ناشناخته آدمی است.
در اصطلاح بینالمللی واژه کالچر (Culture)، از واژه لاتینی کالچورا (Cultura)، گرفتهشده که خود از کالچورر(Culturer)، به معنی پروراندن، رویاندن، باروری و یا پرداخت و آرایش زمین و درخت است. اصطلاح اگریکالچر (Agreculture)، به معنی کشاورزی از همین ریشه است.
فرهنگ اساساً مقولهای بشری است، در نتیجه هر دانشی که درصدد مطالعه آن برآید، ناچار است جنبههای مختلف موجود در حیات و افعال و عملکرد بشر را که در این مقوله تبلور ضمنی یافته است، موردنظر قرار دهد. فرهنگ به عنوان یک کلمه مفهومی، هزاران سال توسط مردم شناسان، جامعه شناسان، تاریخ نویسان و فلاسفه مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. مفهوم فرهنگ در ایران پیشینه طولانی دارد، و این امر را میتوان در بررسی و مطالعه آثار نویسندگان و پژوهشگران این سرزمین به دست آورد.
یکی از مبانی اساسی علوم رفتاری با رشته انسانشناسی آغاز میشود و یکی از رشتههای فرعی انسانشناسی، انسانشناسی فرهنگی است که با مطالعه رفتار سازمانی ارتباط نزدیک دارد. انسانشناسی فرهنگی با رفتار مکتسبه انسانها که از فرهنگ آن ها تأثیر میگیرد و نیز با فرهنگ متأثر از این رفتار سروکار دارد. در واقع بدون فهم عمیق ارزشهای فرهنگی جامعه نمیتوان رفتار سازمانی را به درستی فهمید.
نقشی که فرهنگ در رفتار انسان ایفا میکند، یکی از مهمترین مفاهیمی است که در علوم رفتاری وجود دارد؛ هرچند تاکنون به طور کامل مورد ارزیابی قرار نگرفته است. فرهنگ آنچه را که انسان یاد میگیرد و نیز نحوه رفتار او را تعیین میکند. در مورد چگونگی به وجود آمدن فرهنگ باید ذکر شود که فرهنگ پدیدهای است که از خواستههای طبیعی و نیروهای اجتماعی سرچشمه میگیرد. جغرافیای منطقه، تاریخ و رویدادهای قوم، زبان و ادبیات رایج در میان مردم، دین و مذهب، اقتصاد و شیوه معیشت مردم در پیدایش فرهنگ اثر گذاشته و در ترکیبی سازگار با یکدیگر، مجموعهای از ارزشها و باورهای چیره را پدید میآورند که بر رفتار انسانی تأثیر میگذارد و ارتباط میان مردم را آسان میسازد (کاویانی، ۱۳۹۰).