۲-۴-کیفیت زندگی :
۲-۴-۱-تاریخچه
تاریخچه پیدایش مفهوم کیفیت زندگی به دوران ارسط در ۳۸۵ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد .در آن دوران ارسطو “زندگی خوب”یا خوب انجام دادن کارها “را به معنی شاد بودن در نظر گرفته بود ،لیکن در عین حال به تفاوت مفهوم شادی در افراد پرداخته است و ذکر نموده است شلامتی که باعث شادی در یک فرد بیمار می شود یا ثروت که فرد فقیری را شاد میکند یکسان نیست و به طور مشخص بیان نموده است که شادی نه تنها برای افراد مختلف معانی متفوتی دارد بلکه برای یک فرد نیز در شرایط متفاوت معنی یکسانی نخواهد داشت .به هر حال در آن زمان شادی یا شادمانه زیستن معادل با آنچه که امروز کیفیت زندگی نام دارد تلقی می شد.
اصطلاح کیفیت زندگی تا قرن بیستم مورد استفاده قرار نگرفته بود .به مرور زمان محققین متوجه شدند که کیفیت زندگی میتواند یکی از پیامدهای پراهمیت در ارزیابی های سلامت باشد ،چنانچه تعریف سازمان بهداشت جهانی از سلامت نیز به این نکته تأکید دارد(فایرس و ماچین[۱۳۸]،۲۰۰۰)
سازمان بهداشت جهانی چها بعد سلامت جسمی ،روابط اجتماعی و حیط زندگی را برای کیفیت زندگی در نظر گرفته است(رحیمی و خیر،۲۰۰۷)
بسیاری از رشتههای علمی از جمله علوم اجتماعی و رشتههای مربوط به مراقبت از سلامت در گسترش تاریخی زندگی نقش داشته اند.این مسئله خود مشکاتی به وجود میآورد چون هر یک از این رشته ها از زاویه ای متفاوت به کیفیت زندگی پرداخته و بر علائق متفاوتی متمرکز است و پیامدهای مختلفی را دنبال میکند(هولمز،۲۰۰۵)
جامعه شناسان و روان شناسان اساسا کیفیت زندگی را برحسب رضایت از زندگی و شادی که میزان تحقق خواسته ها یا انتظارات فرد را مدنظر قرارمی دهد ،توصیف میکنند.دشواریهای مربوط به مفهوم سازی کیفیت زندگی روی تعیین مؤلفه های شادی و یا رضایت از زندگی و تأیید تفاوتهای احتمالی موجود بین فرهنگ های مختلف از لحاظ انتظارات و معیارهای قابل قبول برای افراد ،متمرکز است(هولمز،۲۰۰۵)در واقع بسیاری از محققان (برای مثال بولینگ[۱۳۹]،۱۹۹۵) توجه خود را بر گیج کنندگی بالقوه عواملی مانند فرهنگی ،سن ،طبقه اجتماعی و سوگیری های جنسیتی معطوف کردهاند.
دانشمندان علوم اجتماعی نیز نقش عواملی مانند وضعیت اقتصادی اجتماعی ،علائق مالی ،اهداف شخصی ،اشتغال و حمایت اجتماعی در کیفیت زندگی را مدنظر قرار دادهاند(هولمز،۲۰۰۵).
متخصصین اقتصاد مراقبت از سلامت ،بیشتر نگران تخصیص منابع برای دستیابی به اهداف جایگزین هستند(گرابوسکی و هانسن[۱۴۰]،۱۹۹۰)و برای مثال روی مسائلی مانند هزینه های مربوط ب بهره مندی و خوب بودن بیشتر ،متمرکز میشوند(اسپیکر و کلینج[۱۴۱]،۱۹۸۸؛به نقل از مرادی،۱۳۸۹)
مفهوم کیفیت زندگی در پزشکی زمانی مطرح است که شاخص های پزشکی سنتی از قبیل مرگ و میرو نرخ بیماری به علت دید بسیار محدودشان مورد انتقاد قرارگرفتند.چنین شاخص هایی نمی توانستند دامنه گسترده ای از سایر پیامدهای بالقوه ای را که حتی در پزشکی رایج هستند ،منعکس کنند.برای مثال در درمان سرطان این موضوع تأیید شده است که اثرات جانبی درمانها خود میتوانند باعث اختلالات قابل توجهی شوند.بنابرین در مورد چنین درمان طولانی غیرمطمئنی ممکن است فرد ترجیح دهد که زندگی کوتاهتری با کیفیت بالاتری داشته باشد تا عمر طولانی تری و با کیفیت زندگی پایین تر(لوپز و اشنایدر[۱۴۲]،۲۰۰۴)
سازمان بهداشت جهانی «سلامتی[۱۴۳]»را حالتی میداند که در آن افراد از نظر روانی ،عاطفی و اجتماعی کاملا سالم است و در او هیچ نشانه ای از بیماری و روان رنجوری مشاهده نمی شود این تعریف به این معنی است که ارزیابی سلامتی ،نباید تنها به شاخص های سنتی سلامتی یعنی نرخ«مرگ ومیر[۱۴۴]»و«ابتلای به بیماری[۱۴۵]»توجه نمود ،بلکه باید کیفیت زندگی افراد را نیز در نظر گرفت(ساکساناو اوکانل،۲۰۰۲؛به نقل از مرادی،۱۳۸۹).با توجه به تعریف تندرستی توسط سازمان بهداشت جهانی در سال۱۹۴۸میلادی ،مبنی بر ابعاد وسیع آن به شکل رفاه کامل فیزیکی ،روحی و اجتماعی و نه فقط عدم وجود بیماری ،لازم است اندازه گیری سلامت و ارزیابی مداخلات بهداشتی علاوه بر شاخص های فراوانی و شدت بیماری به سایر ارزشهای انسانی مانند کیفیت زندگی نیز توجه کنند(فایرس و ماچین،۲۰۰۰،فایر کلوو[۱۴۶]۲۰۰۲ و بنومی ،پاتریک و بوشنل[۱۴۷]۲۰۰۰).
مفهوم کیفیت زندگی با ساخت اولین مقیاس کیفیت زندگی توسط کارنوفسکی در سال ۱۹۶۹ به صورت رسمی مطرح شد .اگر چه در این مقیاس بیشتر بر بعد جسمانی کیفیت زندگی تأکید شده بود ،ولی از سوی درمانگران مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت و در فضایی که رویکرده ای عرفی و معمول آن زمان ،تنها به تشخیص،تعیین پیش آگهی وپیشرفت درمانی اکتفا میکردند،به عنوان یک حرکت نمادین و ماندگارمطرح شد(کارنوفسکی و بورچنال[۱۴۸]،۱۹۴۹،به نقل از حقایق،۱۳۸۶).
در حالی که بین سالهای ۱۹۶۶تا۱۹۷۰تنهاچهار مقاله در مورد کیفیت زندگی وجود داشت،این رقم در بین سالهای ۱۹۷۰تا۱۹۷۴به ۳۳مقاله رسید و از آن به بعد به عنوان یک موضوع رایج در عرصه پژوهش و مهمترین هدف درمانی در تلاش های بالینی تبدیل شد(گاکنموس-هلزمن،بلو،فیلد برنرو فلیک،۱۹۹۵،به نقل از صالح زاده،۱۳۷۸)،به طوری که نتایج پژوهش مؤسسه اطلاعات علمی[۱۴۹] نشان می دهدکه بین سالهای ۱۹۸۲تا۲۰۰۵بیش از ۵۵۰۰۰مقاله علمی ،از اصطلاح کیفیت زندگی استفاده کردهاند(کاستانزا و همکاران،۲۰۰۷)امروز در مقایسه اثربخشی و ارزش نسبی درمانهای متفاوت ،تحقیقات ،سیاست گذاریهای بهداشتی ،ارزیابی خدمات بهداشتی ،درمان بیماران و بهبود رابطه پزشک و بیمار می توان کیفیت زندگی را به عنوان یک پیامد پراهمیت اندازه گیری نمود(بنومی،پاتریک و بوشنل۲۰۰۰،گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی[۱۵۰]۱۹۹۶).برهمین اساس بسیاری از پژوهشگران و صاحبنظران در رشتههای مختلف معتقدند که تعیین و ارزشیابی کیفیت زندگی باید مبنای اصلی سیایتگذاریهای داخلی کشورها باشد و وظیفه اصلی دولتها ،علاوه بر افزایش سطح تولید اقتصادی ،طراحی و تدوین برنامه های درازمدت و مستمر به منظور بهبود کیفیت زندگی افراد است(ایسترلین[۱۵۱]،۲۰۰۳،به نقل از واحدی،۱۳۹۱).
تورانس معتقد است که کیفیت زندگی در حال حاضر مفهومی وسیع دارد که تمامی جنبههای زندگی فعلی فرد را در بر میگیرد(تورانس،۱۹۸۷).این جنبه ها شامل موفقیت فرد در رسیدن به شرایط خاص یا موقعیتی از پیش تعیین شده (مک کال،۱۹۷۵)و نیز تجربه کنونی احساس سلامتی ورضایتمندی فردی (لهمان،۱۹۸۳)می شود.
۲-۴-۲-تعریف کیفیت زندگی
واژه کیفیت[۱۵۲]،دارای معانی متفاوتی است که در فلسفه و نظریه شناخت ،منظور از کیفیت چگونگی و ماهیت شیء میباشد در زمینههای اقتصادی ،کیفیت معادل مرغوبیت و مطلوبیت و مجموعه ای از ویژگی های یک کالا ،که باعث فروش آن کالا می شود ،میباشد.در زمینههای اجتماعی و فردی ،کیفیت معادل شایستگی صلاحیت و لیاقت فردی و اجتماعی میباشد.در مباحث کنترل کیفیت ،کیفیت میزان رضایت مصرف کننده از کالای مصرفی میباشد(وود و دوفین،۱۹۹۹،به نقل از دونالد،۲۰۰۱).