نمودار ۱-۲٫ انواع بازداری از دیدگاه آرون
در بسیاری از پژوهشها برای سنجش و بررسی میزان بازداری از ابزارهای مختلفی استفاده کردند، در برخی از پژوهشها از تکلیف ایست-علامت برای سنجش میزان بازداری رفتاری یا پاسخ استفاده کردند به عنوانمثال وبراگن و لوگان[۲۶۸] (۲۰۰۹)، نیگ (۲۰۰۰)، باری، ایگل، مار، رابینسون و رابینز[۲۶۹] (۲۰۰۹)، ناندام و همکاران[۲۷۰] (۲۰۱۱)، آرون، داوسون، ساهاکیان و روبینز[۲۷۱] (۲۰۰۳)، لوگان، کووان و داویس (۱۹۸۴)، اسکاتووا و فرگوسن[۲۷۲] (۲۰۱۳) و… . البته با بررسی انواع پژوهشها مشخص شد که باوجوداینکه از این تکالیف برای بررسی و سنجش بازداری استفاده می شود ولی تعابیر شناختی یا رفتاری بودن تکالیف بیشتر به اهداف پژوهشگر بستگی دارد. برای مثال در بسیاری از پژوهشها از برخی از شاخص های تکلیف برو-نرو (مخصوصاً خطای ارتکاب) برای سنجش بازداری رفتاری یا بازداری پاسخ استفاده شده است؛ برای مثال روبیا و همکاران[۲۷۳] (۲۰۱۳)، روسنر و همکاران[۲۷۴] (۲۰۰۸)، آرون و همکاران (۲۰۰۳)، رز و همکاران (۲۰۱۵)، آرون (۲۰۰۷). در بسیاری از پژوهشها از آزمون برو-نرو برای سنجش بازداری شناختی استفاده شده است. برای مثال جرمن، یون، و زتچه[۲۷۵] (۲۰۰۷)، اُ-برین و گرملی[۲۷۶] (۲۰۱۳)، رئوف حدادای و… .
یکی از موقعیتهایی که بازداری نقش مهمی را ایفا می کند، رانندگی است. خطا و لغزش در توجه و بازداری در حین رانندگی می تواند به نتایج خطرناکی منجر شود. رانندگی تکلیفی پیچیده شامل توانمندیهای شناختی_حرکتی_ادراکی میباشد و علاوه بر کنترل کردن یک جهندهیِ متحرکِ دو تنی که در فضا و زمان حرکت می کند، درعینحال لازم است که راننده به جاده، علائم، ترافیک، و گاهی اوقات مسافران و نیازهای فنی توجه کند (ککس، مادان و ککس[۲۷۷]، ۲۰۱۱).
همان طور که پیشتر گفته شد، رانندگی یک تکلیف پیچیده است و راننده ایمن دارای سطوح بالای تواناییهای رفتاری و شناختی میباشد. در حین رانندگی، یک رانندهی ایمن میداند از بین جزئیات پیشرو باید به کدامیک توجه داشته باشد و با بیتوجهی از کنار جزئیات بیاهمیت بگذرد (بازداری شناختی). همچنین انتظار میرود یک رانندهی ایمن بتواند علاوه بر تشخیص بهموقع خطرات لازم است، از رفتارهای نامناسب مثل افزایش سرعت و… جلوگیری کرده و با سرعت هرچهتمامتر رفتار مناسب را مانند کاهش سرعت را جایگزین آن کند (بازداری رفتاری). در این پژوهش سعی شده وجود این توانایی ها در بین رانندگان بررسی شود.
بازداری رفتاری
بار کلی (۱۹۹۷) بیان کردهاست که بازداری رفتاری شامل سه فرایند است: الف) توانایی بازداری از ارائه پاسخهای قوی و غالب، ب) توانایی توقف یک پاسخ جاری که زمان تأخیری را برای تصمیمگیری برای پاسخها ایجاد می کند. حفظ این تأخیر آغاز پاسخ رفتاری دیگر را ممکن میسازد، و ج) کنترل تداخلات و پیشگیری از مزاحمتها در زمان تأخیری و حفظ پاسخهای خود- هدایتشده در مقابل با پاسخهای رقیب در طی این زمان تأخیری (کنترل تداخل[۲۷۸]). در این مرحله نه تنها زمان تأخیر و پاسخهای خود- هدایتشده در درون این زمان تأخیری حفظ و نگهداری می شود، بلکه همچنین اجرای نهایی پاسخهای معطوف به هدف که از همان کنشهای خود- هدایتشده تولید میشوند. بار کلی (۱۹۹۷) پاسخهای قوی را به عنوان ”آن پاسخی که تقویت (مثبت یا منفی) فوری دریافت می کند یا تداعی قدیمیای با آن پاسخ وجود داشته باشد” تعریف می کند. مفهومسازی بار کلی از بازداری رفتاری بر روی تأخیر و یا توقف پاسخ و یا مقاومت در برابر حواسپرتی در زمان پاسخدهی تمرکز دارد. به عقیده وی توانایی بازداری رفتاری در اولین مراحل رشدی ظهور می کند قبل از اینکه کارکردهای اجرایی دیگر پدیدار شوند.
بازداری توسط اجرای تکالیف شناختی و رفتاری که نیازمند توقف، تأخیر و درنگ، توقف پاسخ در حال اجرا و مقاومت کردن از حواسپرتی در پاسخگویی است، سنجیده می شود. همچنین بازداری امکان تأخیر و درنگی در تصمیم برای پاسخگویی را میدهد، این تأخیر لازمهی خود- هدایتشدگی بیشتر در کارکردهای اجرایی است. این بدان معنا نیست که بازداری رفتاری به طور مستقیم باعث می شود کارکردهای اجرایی یا رفتارهای خود-هدایتشده رخ بدهند؛ اما تأخیر و درنگی که برای اجرای کارکردهای اجرایی ضروری است را فراهم می کند. به نظر میرسد وجود تعارض بین نتایج فوری و عواقب بعدی (عواقب مربوط به تأخیر) رفتار برای شناسایی کردن آن موقعیتهایی که در نیازمند بازداری و خود-تنظیمی است، ضروری میباشد. مواردی وجود دارد که بازداری و کارکردهای اجرایی مربوط به آن واضحتر و مشخصتر است؛ به عنوانمثال، زمانی که در یک تکلیف نتایج با تأخیر اعمال می شود و یا هنگامی که تعارضی بین نتایج فوری و عواقب بعدی در یک پاسخ وجود داشته باشد و یا هنگامی که مشکلی ظاهر می شود که مستلزم ایجاد یک پاسخ جدید است. ناتوانی در بازداری رفتاری سبب شکست در کارکردهای اجرایی می شود (بار کلی، ۱۹۹۷).
مشکل بازداری رفتاری در مرکز شماری از بیماریهای روانپزشکی ارثی مانند بیماری نقص توجه و بیشفعالی، اختلال وسواس فکری اجباری، اعتیاد به مواد و اسکیزوفرنی قرار دارد. شواهد دارویی در انسانها و جوندگان به نقش مهم هم نور آدرنالین[۲۷۹] و دوپامین[۲۸۰] در تعدیل پاسخ بازداری تأکید داشتند (باری، ایگل، مار، رابینسون و رابینز[۲۸۱]، ۲۰۰۹؛ ناندام و همکاران[۲۸۲]، ۲۰۱۱) بخصوص، عواملی مانند متیل فنیدات[۲۸۳] که باهدف قرار دادن هر دو قسمت پیش پیشانی و عقدههای مخطط از شبکه رفتار بازداری، اثر مؤثر خود بر بازداری را اعمال می کند (ناندام و همکاران، ۲۰۱۱). انتقالدهندههای دوپامین هدف اصلی داروهای محرک مانند متیل فنیدات که کاهشدهنده علائم اختلال بازداری رفتاری در ADHD اند، است. علاوهبراین، متیل فنیدات عملکرد افراد سالم (ناندام و همکاران، ۲۰۱۱) و بالینی (آرون، داوسون، ساهاکیان و روبینز[۲۸۴]، ۲۰۰۳) را در تکلیف بازداری رفتاری (علامت-ایست) بهبود میبخشد (به نقل از کیومینس و همکاران[۲۸۵]، ۲۰۱۲). شواهد همگرایی (به عنوانمثال، آرون،۲۰۰۳) از مطالعه ضایعه، تصویربرداری از مغز و اختلالات عصبی (به عنوانمثال، آرون، ۲۰۰۶؛ گاراوان، روس و آستین[۲۸۶]، ۱۹۹۹)، اهمیت مدارهای انشعابات جسم مخطط قدامی[۲۸۷] در کنترل پاسخ بازداری را پررنگ کردند. این مطالعات نشان می دهند که مناطقی از پیشانی در هماهنگی با مناطق زیر قشری (مانند جسم مخطط و هسته زیر تالاموس) برای دستیابی به کنترل بازداری فعالیت دارند (چامبرز، گاراوان و بلگراو[۲۸۸]، ۲۰۰۹).