بنابرین ضرورت دارد که اقدامات اساسی در رفع این نقصها صورت گیرد، این اقدامات میتواند از قبیل ذیل باشد: تأسيس و ایجاد صندوقهای جهت کمک به بزهدیدگان، و منظور نمودن ردیفی از بودجه سالانه کشور جهت ترمیم خسارات و ضرر و زیان های وارده به مجنی علیهم، به همان ترتیبی که برای خسارات دیدگان از بلایا و مصائب و خطرات طبیعی از قبیل سیل و زلزله پیش بینی شده است، و یا ایجاد گروههای مددکاری که از افراد داوطلب تشکیل شده باشد، به منظور کمک به مجنی علیه در زمینههای مختلف، حذف تشریفات زائد دادرسی در خصوص مطالبه خسارات و ضرر و زیانهای ناشی از جرم، تقویت دستگاه عدالت کیفری از نظر امکانات مالی و نیروی انسانی مجرب، به منظور اقدام در کشف سریع جرم و تعقیب و مجازات مجرمین، تهیه و پیش بینی برنامه های لازم جهت پیشگیری از وقوع جرم، جرم را یک خطر مسلم اجتماعی و آفت همگانی تلقی کردن، دایر نمودن واحدهای ارشاد قضایی در دادگستری ها(به نحوی که در ماده ۱۰ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب پیش بینی شده است)، به منظور راهنمایی و ارشاد قضایی بزهدیدگان، بالا بردن سطح آگاهی های عمومی نسبت به چگونگی عملکرد دستگاه قضایی و دادن آموزش های لازمه به افراد، تا به سادگی قربانی جرم واقع نشوند، در نهایت ایجاد یک تغییر بنیادی در سیاست جنایی را ایجاب می کند به نحوی که سزادهی مجرم، به ترمیم خسارات بزهدیده، و عدالت سرکوبگر بزهکاران به عدالت ترمیمی و حمایتی بزهدیدگان تبدیل شود.
نقش بزهدیدگان در فرایند عدالت کیفری همواره طی تحولات صورت گرفته در نظام کیفری پررنگتر گردیده است، به طوری که رویکرد حقوق کیفری مجرم مدار به تدریج به سمت حقوق کیفری بزه دیده مدار متمایل گردیده است. این امر شاید به دلیل سهم انکارناپذیر بزهدیده و لزوم توجه به آن جهت تحقق هر چه بیشتر عدالت کیفری و همچنین ضرورت تلاش برای فراهم نمودن تشفی خاطر و ارضای نیازهای بزه دیدگان از جرم میباشد.
بر اساس همین رویکرد، عدالت ترمیمی با تأکید بر فراهم نمودن امکانات جبران خسارت از بزهدیدگان و به یاری طلبیدن جامعه مدنی در کنار دولت جهت نیل به این هدف، جلوهای از سیاست جنایی مشارکتی را به تصویر کشیده است. اهمیت جبران خسارت از بزه دیدگان، کارکردهای عدالت ترمیمی، لزوم انجام اصلاحات تدریجی در نظام عدالت کیفری، و فراهم نمودن ساز و کارهایی به منظور بزه دیده مدار نمودن حقوق کیفری البته بدون آنکه از بزهکاران غفلت شود و بر همین اساس بررسی امکان تغییر الگو و جایگزین نمودن عدالت ترمیمی با عدالت کیفری سرکوبگر و پیامدهای ناشی از آن میباشد.
در اثنای دو دهه اخیر تمامی نظامهای جدید عدالت کیفری از جهت رویکرد نسبت به بزهدیدگان جرم مورد اصلاح واقع شدهاند. در اغلب حوزه های قضایی تغییرات صورت گرفته به وسیله معرفی حقوق شکلی جدیدی برای افراد بزه دیده بود. بررسی تشابه های حقوق بزهدیدگان که در نظامهای عدالت کیفری معرفی شده و توسعه یافتهاند، امری قابل توجه و مؤثر میباشد چرا که در غیر این صورت این حقوق به سختی با یکدیگر قابل مقایسه میباشند. از همین منظر با توجه به لایحه ی ایین دادرسی کیفری می توان جلوههای مناسبی را برای عدالت ترمیمی در رابطه با قرارهای جایگزین ترسیم نمود.
همان طور که میدانیم زیان دیده از جرم به اعتباری هم جامعه و هم فرد مجنی علیه میباشد. هنگامی که جرم ارتکاب مییابد، نظم عمومی جامعه برهم میخورد و این تأسيس در واقع علاوه بر ایجاد اطمینان از دسترسی به متهم و حضور به موقع وی در مواقع لزوم و انجام تحقیقات، فرصت امحاء اثرات و دلایل جرم و تبانی وی با سایرین را از او سلب و ضمن فراهم کردن زمینهی محاکمه و اجرای مجازات، علاوه بر اعاده نظم جامعه، حقوق فرد یا افراد بزه دیده را تضمین می کند.
به علاوه استفاده از جایگزینهای بازداشت موقت به خصوص در مواردی که مجرم در وضعیتی خاص از نظر روحی و روانی قرار دارد که ممکن است به کرات مرتکب جرم شود، مانعی جهت ارتکاب مجدد جرم و یا ایراد خسارت بیشتر توسط توسط متهم میگردد. در اینجا پیشگیری از ارتکاب مجدد جرم یک اقدام تأمینی است.[۲۵] در مواردی که ضرورت تحقیق یا اقدام تأمینی ایجاب کند، میتوان از قرارهای جایگزین مندرج در مواد۲۱۷و۲۴۷لایحه آیین دادرسی کیفری استفاده کرد.
۲-۳-۳- حفظ منافع متهم
اگر چه در قوانین کیفری ایران آن چه هدف قرارهای تامین ذکر گردیده، تامین منابع بزه دیده است، لیکن در مواردی که جرم ارتکابی از نوع جنایات نفرتانگیز باشد، به طور یقین در کنار حفظ منافع بزه دیده، جان متهم نیز در قبال انتقام خصوصی خانواده مجنی علیه و همچنین خشم و انزجار عمومی حفظ میگردد. [۲۶]«هم چنین است در مواردی که متهم به دلایل روحی و روانی احتمال خودکشی کردن دارد، حفظ جان متهم، علاوه بر تضمین جریان دادرسی، در جهت حفظ منافع وی نیز هست.[۲۷]
نکته پایانی در این میان در مورد متهم میباشد که بنابه دلایلی حکم به برائت یامنع تعقیب او داده شده است یا به عبارتی بیگناه میباشد. نظامهای مردم سالار از آنجا که اصل بر مسئولیت و پاسخگویی کلیه زمامداران و کارگزاران حکومتی میباشد، قضات نیز از این قاعده مستثنی نبوده، و در مقابل اعمال خود مسوول میباشند.
متهم در این مرحله در صورت محکومیت، حق تجدید نظرخواهی و اعتراض به حکم صادر شده را دارد و در صورت اجرای مجازات، از قاعده منع تعقیب مجدد بهره میبرد. در صورت برائت متهم از موضوع اتهامی، وی علاوه بر بهرهمندی از قاعده منع تعقیب مجدد جز در مورد صدور قرار منع تعقیب به علت فقدان ادله که تنها یکبار دیگر با تحصیل دلایل جدید قابل تعقیب میباشد، متهم حق جبران خسارت و اعاده حیثیت را نیز دارد.