- قابلیتهای کار جمعی.
۵- حالات روحی عمومی:
- خوشبینی؛
- شادکامی.
عناصر هوش هیجانی که توسط هیگز و دلوتیز تشخیص داده شد، عبارتاند از:
۱- خودآگاهی: آگاهی از عواطف و احساسات خود و توانایی تشخیص و مدیریت آن ها؛
۲- سازگاری عاطفی: توانایی انطباقپذیری و عملکرد خوب و ثابت در شرایط مختلف و فشارهای کاری؛
۳- انگیزش: نیروی محرکه و سائق ضروری برای کسب موفقیت و نیل به اهداف و نیز مواجهه با چالشها و ناکامیها؛
۴- حساسیت اجتماعی (بین فردی): توانایی آگاهی از نیازها و احساسات دیگران و استفاده اثربخش از آن ها در تعاملات اجتماعی؛
۵- تأثیر: توانایی ترغیب دیگران برای تغییر دیدگاهشان در یک مسئله، مبحث و یا تصمیم؛
۶- شهود: توانایی استفاده از بینش برای اخذ یک تصمیم و اجرای آن در شرایط ابهام و نا اطمینانی؛
۷- انضباط، انسجام و وجدان کاری: توانایی عملکرد ثابت و در راستای ضروریات اخلاقی سازمان (هیگز، دلویتز، ۲۰۰۰)
۲-۵-۶- اهمیت هوش هیجانی در زندگی
زندگیِ بدون شور و احساسات، به زمین بایر سنگینی میماند که سرشار از بیحاصلی است و از غنای زندگی بریده و مجزا شده است؛ اما ازنظر ارسطو آنی که مطلوب است، احساس مناسب است؛ یعنی احساسی که با موقعیت تناسب دارد. هرگاه احساسها بهشدت فرونشانده شوند، کسالت و فاصله ایجاد میکنند و هرگاه از کنترل خارج شوند؛ یعنی شدید و دیرپا باشند، مرضی میشوند (نوریان، ۱۳۸۲).
شواهد بسیاری ثابت میکنند افرادی که مهارت هیجانی دارند در هر حیطهای از زندگی ممتازند؛ خواه در روابط عاطفی و صمیمانه، خواه در فهم قواعد ناگفتهای که در خطمشی سازمانی به پیشرفت می انجامد و چه در آموزش، تربیت فرزند و مسائل خانواده و چه در بخش سلامت روان و شخصیت. (نوریان، ۱۳۸۲)
هوش هیجانی بهعنوان یک پدیده موردتوجه، نهتنها جنبه تئوریک روانشناختی دارد، بلکه با ارتقای آن در میدان عمل میتوان پاسخهای مناسبی برای بسیاری از مشکلات نهفته زندگی یافت. امروزه مقالههای، کتابها و کارگاههای آموزشی متعددی درباره باهوش هیجانی (EQ) تدوین و برگزار میشود که همگی تلاشی است بر نشان دادن راهکارهای نو برای مقابله با مشکلات فردی و بین فردی جوامع پیچیده کنونی.
اگر انسان از هوش هیجانی بالایی بهرهمند باشد، میتواند با چالشهای زندگی فردی و اجتماعی خود، بهتر سازگار شود و هیجانهای خود را بهگونهای مؤثر مدیریت کند و درنتیجه، زمینه افزایش سلامت جسم و روان خود را فراهم آورد. از مجموع مطالب بالا میتوان نتیجه گرفت که امروزه تأثیر شگفتانگیز هوش هیجانی، بر حوزههایی، مثل سلامت جسمانی و روانی افراد، سلامت و کمال شخصیت آن ها، سلامت و استحکام روابط درون فردی و برون فردی، تقویت یادگیری و تسهیل آموزش، توفیق و پیشرفت در شغل و مدیریت سازمانی، اداره بهتر خانواده و تربیت مؤثر فرزند، قابلتردید نیست (میردریکوندی، ۱۳۹۰).
پژوهشهای نوین نشان میدهند که فقدان هوش هیجانی میتواند آثار مخربی را در زمینههای فردی و اجتماعی ایجاد کند و برعکس، تحصیل و تقویت آن، زمینهساز موفقیتهای بزرگ خواهد بود. آموزش هوش هیجانی میتواند بستر مناسبی برای اعتلای فردی و اجتماعی در حوزههای مختلف و متنوع فرهنگ فراهم آورد.
۲-۵-۷ - مروری بر پژوهشهای پیشین هوش هیجانی
در رابطه باهوش هیجانی گروهی پژوهشها آن را بهعنوان متغیر مستقل در نظر گرفته و پیامدهای آن را در نظر گرفتند و تعدادی نیز اثر عوامل گوناگون بر این پدیده را بررسی کردند. این بخش تحت عنوان عوامل مؤثر بر هوش هیجانی و پیامدهای هوش هیجانی به تفکیک موردبررسی قرار میگیرد.
۲-۵-۷-۱-عوامل مؤثر بر هوش هیجانی
جعفری و قمی (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان «بررسی نقش هوش عاطفی در تعهد سازمانی کارکنان سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران» نتایج بهدستآمده نشان داد، با افزایش سن، سابقه کاری و تحصیلات کارکنان هوش عاطفی کارکنان بالا میرود.
سالوی (۱۹۹۷) در تحقیقاتی که انجام داده است توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی بر اساس نظریات گاردنر در مورد استعدادهای فردی، قرار میدهد و میگوید: پنج عامل شناخت عواطف شخصی، به کار بردن درست هیجانها، برانگیختن خود، شناخت عواطف دیگران و حفظ ارتباطها بر هوش هیجانی تأثیرگذارند.
شریفی (۱۳۸۶) در پژوهشی نشان میدهد، از عوامل مؤثر بر هوش هیجانی، پایگاه اجتماعی – اقتصادی، سطح شغل، سطح تحصیلات و میزان درآمد پدر و مادر است. تفاوت بین متوسط هوش کودکان در رابطه با پایگاه خانوادهها ممکن است از یکسو نشانگر تأثیر عامل وراثت در هوش و از سوی دیگر نتیجه تأثیر شرایط مناسب خانوادگی و محیطی برای رشد و پرورش تواناییهای ذهنی کودکان باشد.
علاوه بر مسائل فوق برخی عوامل دیگر مانند جمعیت خانواده و ترتیب تولد فرزندان، محل سکونت، شباهت و تفاوت فرهنگی پدر و مادر، انتظارهای والدین از کودکان، فقر، فشارهای اقتصادی، نگرش والدین نسبت به فرزندان، روشهای تربیتی که از سوی والدین اعمال میشوند، داشتن فرصتهای آموزشی و … بر رشد و چگونگی هوش تأثیرگذار هستند.
۲-۵-۷-۲ - پیامدهای هوش هیجانی
حسنخوئی، سیما (۱۳۸۴) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین هوش هیجانی با رضایت شغلی مدیران مدارس شهر بیرجند نشان داد که بین هوش هیجانی و رضایت
شغلی رابطه وجود دارد و بین منبع مهار شغلی و رضایت شغلی رابطه معنیداری وجود دارد؛ و همچنین نشان داد که زنان و مردان در خودآگاهی و خودکنترلی و مهارتهای اجتماعی با یکدیگر تفاوتی ندارند اما زنان نسبت به مردان از هوش هیجانی و همدلی بالاتری برخوردارند.
ملک پور، مریم (۱۳۸۵) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین هوش هیجانی و مهارتهای مدیران مؤثر در سازمان مدیریت سازمان برنامهریزی استان فارس نشان داد که بین خرده مقیاسهای هوش هیجانی و مهارتهای مدیران مؤثر رابطه معناداری وجود دارد.
الوانی و ده بیگی (۱۳۸۶) تحقیقی تحت عنوان (تأثیر آموزش هوش عاطفی بر کیفیت خدمات شعب بانک ملت) انجام دادهاند. نتایج نشان داد که میزان هوش عاطفی کارکنان و کیفیت خدمات در شعب مورد آزمایش افزایشیافته است. درنهایت چنین نتیجه گرفتند که بانکهای دولتی تیران با سرمایهگذاری روی ارتقای سطح هوش عاطفی کارکنانشان میتوانند کیفیت خدمات خود و درنتیجه میزان رضایت شهروندان را افزایش دهند.
کشتگر عبدالعلی (۱۳۸۷) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین هوش هیجانی و تعهد سازمانی نشان داد که هوش هیجانی با تعهد سازمانی کارکنان دارای رابطه معنیداری است. از بین این ابعاد هوش هیجانی (خودآگاهی عاطفی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط) نیز مدیریت روابط بیشترین تأثیر را بر تعهد سازمانی نشان داد. در پایان، برای افزایش تعهد سازمانی از طریق افزایش سطح هوش هیجانی، پیشنهادی به مدیران ارائه شد.
امیرزاده خاتونی، ماندانا (۱۳۸۷) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه میان هوش هیجانی، رضایت شغلی و تعهد سازمانی در کارکنان کارخانه بخش خصوصی در شهر شیراز نشان داد که رابطه میان هوش هیجانی و رضایت شغلی، هوش هیجانی و تعهد سازمانی، رضایت شغلی و تعهد سازمانی معنادار است.
نقی زاده و همکاران (۱۳۸۸) در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه میان هوش هیجانی با تنش شغلی در مدیران و کارکنان بیمارستانهای آموزشی، نشان دادند که تفاوت معنیداری در میزان هوش هیجانی و تنش شغلی در دو جنس مشاهده شد، همچنین رابطه معکوس معنیداری بین هوش هیجانی با تنش شغلی مشاهده گردید. مؤلفههای هوش هیجانی، بهویژه خودآگاهی، همدلی، خود انگیزی در پیشبینی تنش شغلی نقش معنیداری داشت.
زارع پور و مرتضی نژاد (۱۳۸۸) در تحقیقی با عنوان بازاریابی ارتباطی، تأثیر هوش عاطفی (هیجانی) و اعتماد بر عملکرد بانکها نشان دادند که افزایش آگاهی روسای شعب از عواطف خودشان و چگونگی درک و عمل بر اساس عواطف دیگران به شکلی مطلوب که بر کار آیی مالی ایشان تأثیر دارد.
بنیهاشمیان و مؤذن (۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان رابطه سبک رهبری و هوش هیجانی مدیران و اثر آن بر رضایت شغلی کارکنان نشان دادند که بین هوش هیجانی مدیران و سبک رهبری آن ها و بین سبک رهبری مشارکتی مدیران و رضایت شغلی کارکنان رابطه مثبت و معنیداری وجود دارد. همدلی، انگیزش بالا و اعتمادبهنفس ازجمله ویژگیهای هوش هیجانی و سبک رهبری مشارکتی است که باعث بالا رفتن میزان عزتنفس، انگیزش و رضایت شغلی کارکنان میشود.
شیرزاد خان (۱۳۸۹) در تحقیقی با عنوان هوش هیجانی ابزاری کارآمد در مدیریت و رهبری سازمانی نشان داد که پیشرفت حرفهای سازمانی با مشاهده مفاهیم هوش عاطفی مرتبط با توسعه رهبری آغازشده است. ارزش خودآگاهی و خود مدیرتی، ایجاد روابط، دریافت شهودی و عوامل احساسی در زندگی کاری غیرقابلتردیدند. در این زمینه یکی از مهمترین مؤلفههای شخصیتی که میتواند به رهبران و مدیران کمک کند، هوش هیجانی است.